...Melody
پسندها
3,108

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من خودم 5 ساله عضوم . یعنی تو از من فسیل تری؟ :دی
    دو سال سوم میشه 6 سال :دی

    یعنی اونایی که همیشه یه جورن قلبشون ساکنه؟
    البته مصداق بارز داریما
    بعضیا مثل یه خط راست هستن
    زندگیشون همینطور بی تغییر مونده
    حتی خواسته هاشون. ارزوهاشون. دوست داشتناشون...همه چیشون همونطور ثابته!
    لابد فک میکنن این ثبات یعنی خیلی خوب...
    شاید!

    ممنون
    راستی
    تو میتونی کامنت بذاری تو بلاگ من؟
    یکی از دستیارا گفت نمیتونه!
    دو سال سوم چیه مادری؟
    تازه شدی عین من
    فک میکنی چرا دائم عوضشون میکنم
    چون دلمو میزنن
    هیچی تازگیا به دلم نمی شینه
    دل نیست لامصب ! :دی

    نبینم هی کنیا
    هی مال ننه غرغرو هاست عین من :دی
    اره یادمه
    خیلی وقت بود تغییر نداده بودی
    اره اینطوری راحت ترم
    یه جورایی سرم خلوت تر میشه
    سلام سلام
    عالی شده
    خعلی خوشگله!
    پروفت بهاریه اواتارت پاییزی
    کلا پاییزو عشقه!

    بد نی ام!
    سیلامتی
    خو من رفته بودم درس مرس بخونم یعنی:دی
    نرفتم که بخورم:d
    ولی عجب میوه ای داره ا...
    خعلی میوه خوردم اونجا...
    ای بابا :D (اون نیست ولی یکم شبیه اونه)

    مواد اولیه : 6 نفر برای قلعه + 3 تا بره + 1 نفر هم گرگ

    دستور پخت : اون شش نفر , دو به دو میایستند (یعنی سه تا قلعه) .. دستشون رو به هم میدن و بین دستاشون میشه قلعه و بره ها میتونن برن داخل دستای اون دو نفر . بره ها از قلعه ایی به قلعه دیگه میرن و آقا گرگه دنبالشون و اگر بگیره جاش رو با برهه عوض میکنه

    توجه توجه »: این دستور پخت برای 10 نفر هست .. :D:biggrin:
    آره .. واسه من هم جالبه و شیرین

    زنگ تفریح بازی گرگ و بره رو بهشون یاد میدادیم .. دو نفر دو نفر قعله میگرفتن .. چند نفر بره و یکی هم گرگ .. :D
    اووووووووووووووووووووووووووووه:دی
    اینجا کجاست؟؟؟!!
    شما همان ملودی میباشی؟؟!!
    همه چی تبریک:D
    مرسی منم خوبم
    نه بابا .. گربه کجاس .. !!

    الان که 8 نفرا کلا (6تا پسر + 2 تا دختر)
    پسرا چهارمن .. دخترا اول:smile:
    سهلام
    مخسي
    آفاتار مفارك:d

    هيچي يه عسك از يه دخمله بود
    خودمم نميبينمش الان
    گمون كنم شيلتر شد :))
    سلام
    خوبی ؟!!
    امان از دست شما اول مهری ها :D

    خب روز اول یکم با بچه ها آشنا شدم ..
    بعد کتابها رو آوردم که بدم .. شلوغ میکردن .. گفتم کسی شلوغ کنه کتاباشو نمیدم
    همشون ساکت و دست به سینه نشستن .. هیچ صدایی دیگه نمی اومد:D

    امروز هم یکم باهاشون ریاضی و فارسی کار کردم .. :)
    فصلهای تازه چه میدانند
    قصه فصلهای مرده را
    چه خبر دارند از
    سرآغاز برگهایی که چشم انتظار
    زمستان زرد گشتند
    هیس
    میشنوی
    کلاغها میگویند
    برایشان قصه فصلهای رفته را
    قصه شکوفه های خشکیده را
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا