من از خدا خواستم به من توان و نیرو دهد و او سر راهم مشکلاتی قرار داد تا نیرومند شوم من از خدا خواستم به من عقل و خرد دهد و او پیش پایم مسائلی گذاشت تا آنها را حل کنم من از خدا خواستم به من عشق دهد او افراد زجر کشیده ای را نشانم داد تا به آنها محبت کنم من هیچ کدام از چیزهایی که از خدا خواستم را دریافت نکردم ولی به همه چیزهایی که نیاز داشتم رسیدم eidetoon mobarak.
خودت را جای من بگذار دلت بد جور می گیرد.
تمام خاطراتم را کسی با زور می گیرد
همه گفتند عاشق شد ، همه گفتند خوشبخت است
و من هرگز نفهمیدم که چشم شور می گیرد
کلاف سرنوشت من به دستان تو وا می شد .
... ولی بی تو دلم از نقطه های کور می گیرد
مرا در کاخ های بی طلوع خود رها کردی
ببین خوشبختی از چشم قشنگت نور می گیرد
ببین بر گرد این بار و خودت را جای من بگذار
بدون چشم های تو دلم بد جور می گیرد
سلام مهریاس(شرمنده اسم اصلیت هی یادم میره دیگه بنام کاربریت صدات می کنم)مرسی از متنای فوق العادت خیلی عالی بود...ینی بهتر ازین نمیشه............امیدوارم باز این لطفات به من ادامه داشته باشه....بازم ممنون
از پستایی که تو تاپیکم دادی یک دنیا تشکر خیلی خوشحال شدم دیدمشون