نه ما که تو تاپیک تبریزیا زدیم بچه های تبریز و انداختیم بیرون خودمون صاب خونه شدیم، یعنی دوستی نه به رشتس نه به شهر ولی این که با چند تا از بچه های آی تی آشنا بودین جالب و خیلی خوشایند بود.
خب همين كه خوش بودين كافيه.منم تو اين بحبوحه درسا و امتحانا بايد خودمو واسه يه برنامه آماده كنم .از همه طرف درگيرم.فك نكني درس خونما ولي اين دمدماي امتحان اعصابم ميريزه به هم.
می گم حالا ببینیم شکست نفسیه تو عمرش چقدره ؟ ولی من می دونم آبجیم الکی حرف نمی زنه ..... قربونت حالا بزار اول مادرشو پیدا کنم تا برسیم به بچه ها !!!!!!
اووووووووووووهووووووم حالا که دیگه اصرار می کنی باشه حتما !!!! داشتی ؟ فقط منتظر یه اصرار بودماااااااااا می گم که سعی می کنیم آبجیمونو به آرزوش برسونیم ... حالا پس من کی خواهرزاده هامو ببینم ؟ !! معلومه از اون استادیومیای پروپا قرصی هاااااااااا