maryam_22
پسندها
5,020

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • صبر

    بزرگی را از بزرگترین بردباری پرسیدند:

    گفت: همنشینی با کسی که خُویش با تو سازگاری ندارد و دوری از او ممکن نیست.


    عفو و گذشت

    بزرگی را گفتند: فلانی از تو غیبت می نمود!

    او در جواب طبقی از رطب برایش فرستاد و گفت: شنیده ام که اعمال نیک خود را برای من فرستاده ای، خواستم کار تو را تلافی کرده باشم. از این رو این طبق خرما را تقدیم نمودم.

    :gol::gol::gol:
    خاله فعلا من برم دلم خیلی در می کنه خیلی نهار خوردم
    خاله دلت بخواد اما نمی دونم چرا وقتی می رم تو اشپز خانه مامان می زاره دنبالم :w20:
    نه خاله جون من تخم مرغ خوب بلدم درست کنم ماکارانی بلدم خاله ها خورشت سیبزمینی بلدم جیگرم بلدم
    :victory::victory:
    خخخخخخخخخخخخخخخخخالههههه من بستنی :cry: کجای ؟؟؟؟؟؟؟؟؟باشه پیشی من زود بستنی رو بفرست :child:


    سلام عید بر شما هم مبارک باشه ببخشید این چند روزه حسابی سرم شلوغ بود
    عکس یادگاری من خاله مریم سال تصویر 12|6|1390 نگار خانه دهنبی شیراز {بگم خاله پیشی من نیستم }
    سلامممممممممممممممممممممم خاله جوووووووووووووووووووووووووووون خوبی خاله جون پام در گرفته به حول قویه حق دیگه نمی توانم درست راه برم خخخخخخخخخخخخخخاله من بستنییییییی:w12:
    حکایت مرد رهگذر و ابلیس:

    مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود!

    ابلیس را دید که با انواع طناب ها به دوش در گذر است.

    کنجکاو شد و پرسید: ای ابلیس این طناب ها برای چیست؟

    ابلیس جواب داد: برای اسارت آدمیزاد !؟!

    طنابهای نازک برای اسارت افراد ضعیف النفس و سست ایمان، طناب های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند.

    سپس از کیسه ای طناب های پاره پاره شده ای را بیرون ریخت و گفت:

    اینها را هم انسان های با ایمانی که راضی به رضای خداوند بودند و اعتماد به نفس داشتند پاره کرده اند و اسارت را نپذیرفتند.

    مرد پرسید: طناب من کدام است؟

    ابلیس گفت اگر کمکم کنی که این ریسمان های پاره را به یکدیگر گره بزنم؛ خطای تو را به حساب دیگران خواهم گذاشت ...

    مرد قبول کرد و مشغول شد.

    ابلیس خنده کنان گفت:

    عجب با این ریسمان های پاره هم می شود انسان هایی چون تو را به بندگی گرفت!!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا