MaRaL.arch

نه دیگه فک نکنم اونقدرام صورتش داغون بوده باشه ...چون همه جا نوشته حالت گونه هاش یکم تغییر کرده ... اینا نازشون زیاده بابا ... وگرنه ما مرد نمکی رو با اون قیافه اش با عشخ مینگریم ..من که عاشقشم اصن :دی
خب پس اگه با توجه به اون جمله دبیرت بگیم تاریخ ناقصه و تحریف شده ! حرف نیچه معنیی نمیده چون اون داره به تاریخ استناد می کنه !
بعدشم من میگم عربای اون موقع که دنبال آتو از محمد(ص) بودن میتونستن همینو دستاویزی قرار بدن تا برنده باشن و تاریخ رو خودشون بنویسن !
از این گذشته پس طور ما تاریخ کشورمون و کوروش و ... رو باور می کنیم ؟ پس امکان داره همش دروغ باشه دیگه و حرفای پورپیرار درست باشه : )

کلا میخواستم بگم برخلاف چیزی که نیچه میگه ، تاریخ و ثبت وقایع توسط بشر چیزی نیست که بشه بهش اعتماد کرد ... و اینکه توی تاریخ چیزی ننوشته باشه ..دلیل بر عدم وجودش نیست !

------------------

یعنی میخوای بگی این دو عکس مال یه نفر نیس ؟ :شکلک تفکر

اوهوم ... صورزتشم آرایش داره ... البته نقاب روشه ...
اونا مث ما نیسدن ک :|
مرده هاشونو آرایش می کنن :دی

اگه بخوای اینجوری حساب کنی ، پس برعکسشم میشه ! یعنی این اتفاق افتاده باشه و توی تاریخ ثبت نشده باشه و به گوش ما نرسیده ؟ : )
هاع برو دخی ... موفق باشی : )

ادامه اش جا نشد :دی

ولی یه سوال : همه ی این معجزه ها خیلی قدیمین ، آخریش شق القمره ! میگن چرا هیچجا توی تاریخ ثبت نشده؟!

حالا به نظرت اگه واقعا این اتفاق نیفتاده چرا همون موقع عَلَم نکردن و نگفتن که پیامبر و قرآن دروغه ..چون این اتفاق نیفتاده ؟! خیلیا منتظر یه سوتی از طرف پیامبر بودن همون موقع، هوم ؟

ژست خودتو مسخره کن دخدره

میدونم که نه رد می کنی و نه تایید : )
نه اینایی که گفتم علمی نیس ! اون چشمه از اول که نبوده ، یه دفعه ای جلوی چشم همه جوشیده !ماموتها اسکلت و فسیلشون مونده دختر،اون جنازه سالمه سالمه :|
رفتی موزه ایران باستان ؟ مرد نمکی رو دیدی ؟ اون به خاطر نمک جنازه اش سالم مونده ولی ریخت جنازه کلا تغییر حالت داده !
اما این جنازه ، نه توی نمک بوده ، نه یخ ، نه قارچ و کپک و ... ! توی خاک معمولی بوده ! الانم چند ساله توی شیشه اس ، عکسشو دیدی ؟ خیلی دوس دارم معصومیت قیافه اشو :دی
اینکه اینو گفتم واسه این بود که بدونی از وقتی تاریخ ثبت شده هم موارد اینچنینی بوده و هست که ثبت شده و رد نشده حتی اخیرا و در کشورای دیگه که مسلمونم نیستن !
البته منم در مورد بعی از این معجزات سوال دارم ، ولی نمیشه گفت چون به چشم ندیدم پس همش از دم دروغه

یعنی اون چشمه ای که جلوی چشم مردم راه افتاد و هنوز هست و جسدش که بعد از 130 سال هنوز سالمه و توی یه تابوت شیشه ای توی کلیسای سنت برنادته و مردم میتونن همین الان ببینش ، هم داستانه ؟

are dige inturi shode ............ke ba in dar agar dar band e dar manad dar manad

سلا ممنونم خانم مهندس مارال بانو
انشالله این بخش همیشه در طول سال فعال و باز میمونه و از بخش های مرتبط هم لینک میشه

سلام مهندس! شما که کلا انجمن هستین من هم هر روز میام

دیوانه ای ینی؟؟ چی نوشتی تو زندگینامت؟ دشمنت دیوونه شه خواهر خخخخ

.
[IMG]
[IMG]
[IMG]

نخعرم داستانش همینه
من کلا آدم توانمندیم :دی
من برم فعلنی ..بای دخدر : )

خو اونم مث تو چشاش داغونه وگرنه خود کمپانیش گفده لباسو آبی مشکی زدیم
نه باو ... لازم داره تو ببینیش :d

ببین ملومه دیه اواع چشات خعلی خرابه ... ندیدی واقعا
نمیتونم .. دس خودم نی :d

حالا خوب شد گفتن رنگ اصلیش آبی مشکیه هااا

دیده نمیشه دیگه :|... به هر حال من بهت اعتماد کردم :دی
من چشمم سالمه ... مث چشم تو نیس که لباس آبی- مشکی رو سفید -طلایی میبینی

خواهش میکنم عزیزم

اولی و یکی به آخری اون پلیسا هس اما بقیش نیست...

بله...

سلام. اینا رو از جایی میذارید که برای تماشا باید اونجا عضو بود. عکس رو جدا باز کنید و بعد کپی کنید

عکسی که گذاشتید نیومد

سخت که آره تقریبا، ینی منابع یکم عوض شده بود و بدون اطلاع تعداد سوالات دروس تخصصی رو تغییر داده بودن و ... بیخیال گذشت دیگه...
خوبم خداروشکر. اومدم ببینم تالار شیمی چه خبره دیدم اصلا حوصله جواب دادن ندارم
شکوفه های بادوم باز شدن دیگه کامل

راس میگین، امروز هنوز روز موعوده آره امروز بود

سلام...ممنون امروزم روز بعد از موعوده!

دوستى، فصل قشنگيست پر از لاله سرخ
دوستى، جمع شعور من و توست
دوستى، رنگ قشنگيست چون رنگ خدا
دوستى، حس عجيبيست ميان من و تو
دوستى ،درس بهم تافتن عاطفه هاست
دوستى، رج به رج حذف همه فاصله هاست
دوستى، لمس سر انگشت وفاست
دوستى ،يافتن راه ، تا عرش خداست
دوستى، داشتن جمع وجود من و دوست
دوستى، خواستن وداشتن قلب نكوست
دوستى ،رحمت يارست، چو باران جاريست
دوستى، نذر و دعا بهر كسيست
دوستى، جرعه اى از جام تجلى الست
دوستى، سر در ميخانه صاحب كرمست،

به سلامتي همه دوستای گل!

بارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ....
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی