mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • این شعرها دیگر برای هیچ‌کس نیست! در دلم انگار جای هیچ‌کس نیست آن‌قدر تنهایم که حتی دردهایم دیگر شبیه دردهای هیچ‌کس نیست حتی نفس‌های مرا از من گرفتند من مرده‌ام در من هوای هیچ‌کس نیست دنیای مرموزی‌ست ما باید بدانیم که هیچ‌کس این‌جا برای هیچ‌کس نیست باید خدا هم با خودش روراست باشد وقتی که می‌داند خدای هیچ‌کس نیست من می‌روم هرچند می‌دانم که دیگر پشت سرم حتی دعای هیچ‌کس نیست [IMG] [IMG]
    خیلی سخته خیلی سخته از عشق یه نفر بسوزی اما نتونی بهش بگی خیلی سخته یه مدت با یکی باشی به خیال اینکه دوست داره اما بعد بفهمی اینا همش ساخته ذهن خودت بوده و اصلا از اول عشقی وجود نداشته اون موقع است که می شکنی نمی دونی چی کار کنی از یه طرف دلت پیش اونه از یه طرف می دونی که دوست نداره مجبوری به اون فکر نکنی چی کار می کنی اون موقع است که یاد این شعر می افتی:
    اونی که یه وقتی تنها کسم بود
    تنها پناه دل بی کسم بود
    تنهام گذاشت رفت
    رفت از کنارم
    از درد دوریش من بی قرارم
    خیال می کردم پیشم می مونه
    ترانه ی عشق واسم می خونه
    خیال می کردم یه هم زبونه
    نمی دونستم نامهربونه
    با اینکه رفته اما هنوزم
    از داغ عشقش دارم می سوزم
    فکر وخیالش همش باهامه
    هر جا که می رم جلو چشامه
    دلم می خواد تا دووم بیارم
    رو درد دوریش مرهم بزارم
    اما نمی شه راهی ندارم
    [IMG] [IMG]
    از اعماق وجود فریاد می کشم نه برای شنیدن
    تنها برای مبارزه، مبارزه با سکوت
    فریاد میکشم از اعماق قلبم بر ساحل دریای نیلگون چشمانت
    در ساحل بارانی چشمانت تنها رنگ غم را میبینم
    آرام شکست می خورم
    و سکوت دنیایم را در بر میگیرد [IMG] [IMG]
    یک نفر هست که از پنجره‌ها
    نرم و آهسته مرا می‌خواند
    گرمی لهجه بارانی او
    تا ابد توی دلم می‌ماندیک نفر هست که در پرده شب
    طرح لبخند سپیدش پیداست‌
    مثل لحظات خوش کودکی‌ام‌
    پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌
    یک نفر هست که چون چلچله‌ها
    روز و شب شیفته پرواز است
    توی چشمش چمنی از احساس
    توی دستش سبد آواز است
    یک نفر هست که یادش هر روز
    چون گلی توی دلم می‌روید
    آسمان، باد، کبوتر، باران‌
    قصه‌اش را به زمین می‌گوید
    یک نفر هست که از راه دراز
    باز پیوسته مرا می‌خواند [IMG] [IMG]
    لالا لالا بخواب دنیا خسیسه
    واسه کمتر کسی خوب مینویسه
    یکی لبهاش همیشه غرق خنده اس
    یکی پلکاش تو خوابم خیسه خیسه…! [IMG] [IMG]
    یه حرفایی همیشه هست
    که از عمق نگاه پیداست
    از اون حرفای تلخی که
    مثه شعر فروغ زیباست
    از اون حرفا که یک عمره
    به گوش ما شده ممنوع
    از اون حرفای بی پرده
    شبیه شعری از شاملو
    از اون حرفا که می ترسی
    از اون حرفا که باید زد
    از اون درد دلای خوب
    از اون حرفای خیلی بد
    نگفتم و نمی گم ها
    حقیقتهای پنهونی
    از اون حرفا که میدونم
    از اون حرفا که میدونی
    به زیر سقف این خونه
    منم مثله تو مهمونم
    منم مثله تو میدونم
    تو این خونه نمیمونم
    یه حرفایی همیشه هست
    که از درد توی سینه است
    مثه رپ خونیه شاهین
    پر از عشق و پر از کینه است
    پر از ناگفته هایی که
    خیال کردیم یکی دیگه
    دلش طاغت نمیاره
    واعظی پرسید از فرزند خویش
    هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
    صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
    هم عبادت،هم کلید زندگیست
    گفت:زین معیار اندر شهر ما
    یک مسلمان هست،آن هم ارمنی است!
    پروین اعتصامی [IMG] [IMG]
    ای قوم به حج رفته کجایید کجایید

    معشوق همینجاست بیایید بیایید
    معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
    در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
    گر صورت بی صورت معشوق ببینید
    هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
    ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
    یک بار از این خانه بر این بام برایید
    آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
    از خواجه ی آن خانه نشانی بنمایید
    یک دسته ی گل کو اگر آن باغ بدیدیت
    یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
    با این همه آن رنج شما گنج شما باد
    افسوس گه بر گنج شما پرده شمایید

    [IMG] [IMG]
    سکوتم را نکن باور
    من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم
    من آن خرمن
    من آن انبار باروتم
    که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر [IMG] [IMG]
    به چه می خندی تو؟
    به مفهوم غم انگیز جدایی؟
    به چه چیز؟
    به شکست دل من؟
    یا به پیروزی خویش؟
    به چه میخندی تو؟
    به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟
    یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟
    به چه میخندی تو؟
    به دل ساده ی من میخندی که دگر تا به ابد نیزبه فکر خود نیست؟
    خنده دار است بخند…
    [IMG] [IMG]
    روز مرگم هرکه شیون کند از دور و برم دور کنید
    همه را مست و خراب از می انگور کنید
    مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
    مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
    بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
    پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
    جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
    شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
    روز مرگم وسط سینه ی من چاک زنید
    اندرون دل من یک قلم تاک زنید [IMG] [IMG]
    یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
    وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم
    پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
    گر شکستیم ز غفلت،من و مایی نکنیم
    یادمان باشد سر سجاده عشق
    جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
    طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم [IMG] [IMG]
    می پرسی:چه کار می کنی؟
    می گویم:به آینده فکر میکنم!
    می گویی:آینده؟
    می گویم:
    آ:آری،کاش
    ی:یک بار
    ن:نشان بدهی
    د:دوستم داری
    ه:همین!!! [IMG] [IMG]
    بی تو دنیا بر سرم آوار شد
    بین ما هر پنجره دیوار شد
    آنکه اول نوش دارو می نمود
    برلب ما زهر نیش مار شد
    درد ما در بودن ما ریشه داشت
    رفتن و مردن علاج کار شد
    عیب از مابود از یاران نبود
    تا که یاری یار شد بیزار شد
    عاقبت با حیله ی سودا گران
    عشق هم کالای هر بازار شد
    آب یکجا مانده ام دریا کجاست؟
    مردم از بس زندگی تکرار شد [IMG] [IMG]
    ای که می پرسی نشان عشق چیست! عشق چیزی جز ظهور مهر نیست

    عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا

    عشق یعنی مهر بی اما اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر
    عشق یعنی دل تپیدن بهردوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست
    عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو
    عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی
    عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی [IMG] [IMG]
    برام دعا کن عشق من،همین روزا بمیرم
    آخه دارم از رفتنت بدجوری گر می گیرم
    دعا بکن که این نفس تموم شه تا سپیده
    کسی نفهمه عاشقت چی تا سحر کشیده
    این آخرین باره عزیز،دستامو محکم تر بگیر
    آخه تو که داری میری به من نگو بمون نمیر
    تو میریو یه باغ سبز،درش به روت بازه هنوز
    من باغ سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز
    اگه یه روز برگشتیو گفتن فلانی مرده
    بدون گه زیر خاک سرد،حس نگاتو برده
    گریه نکن برای من قسمت ما همینه
    دستامو محکم تر بگیر لحظه ی آخرینه! [IMG] [IMG]
    آنکه چشمان تو را این همه زیبا می کرد
    کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد
    یا نمی داد به تو این همه زیبایی را
    یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد [IMG] [IMG]
    گفتی که دگر در تو چنان حوصله ای نیست
    گفتم که مرا دوست نداری گله‌ای نیست
    رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت
    بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست [IMG] [IMG]
    شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت

    به گریه گفتمش آری و چه زود گذشت
    بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
    بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت [IMG] [IMG]
    باور نـمی کنـم …
    خـالـق نظـم دانـه هـای انـار ،
    زنـدگـی مـرا …
    بـی نظـم چیـده باشـد !
    [IMG] [IMG]
    به سراغ من اگر می‌آیید،
    پشت هیچستانم.
    پشت هیچستان جایی است.
    پشت هیچستان رگ‌های هوا، پر قاصدهایی است
    که خبر می‌آرند، از گل واشده دورترین بوته خاک.
    روی شن‌ها هم، نقش‌های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
    به سر تپه معراج شقایق رفتند.
    پشت هیچستان، چتر خواهش باز است:
    تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
    زنگ باران به صدا می‌آید.
    آدم این‌جا تنهاست
    و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.
    به سراغ من اگر می‌آیید،
    نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
    چینی نازک تنهایی من.
    سهراب سپهری
    خداوندا دستانم خالی ودلم غرق در آرزوهاست.
    یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان
    یا دلم را از ارزوهای دست نیافتنی خالی کن . . .
    .
    .
    شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
    که چون شب‌بو به وقت صبح، من بسیار دلتنگممرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد
    و الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم
    شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم
    همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم
    اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
    که من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم
    به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
    فراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم
    “مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”
    همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم
    دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم



    قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم



    چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست



    عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای تو دلتنگی میکند



    دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است



    درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند



    پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.



    عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت.
    [انان که از خود عشق ساطع می کنند با عشق زندگی می کنند و با عشق نفس می کشند دیگران را نیزبه سمت خود می کشانند

    *عشق مغناطیسی ست که ما را به مبدا خود جذب می کند .

    *شما این توان را دارید که زندگی سرشار از عشق و رضایت بیافرینید .

    *عشق به مراتب بزرگ تر از جاذبه ی فیزیکی و جسمانی ست که نسبت به فرد دیگری در خود احساس می کنیم

    *زندگی با عشق مستلزم جرات شهامت و تهور روحی بزرگی ست

    *عاشق هر که هستید با وفاداری به او عشق ورزید

    *تمامی روابط شما از عشق خواهد درخشید

    *به گونه ای از عشق و شور خود مراقبت و پاسداری کنید که گویی گران بهاترین دارایی شماست

    *شور زندگی ترانه ای ست که عشق می سراید شور زندگی همان عشق است که به حرکت در امده عشق و شور زندگی هنگامی نصیب شما می شود که اتش عشق را گرامی بدارید و بیاموزید که همواره ان را روشن و فروزان نگاه دارید

    *در اغاز تنها عشق بود حتی زندگی و پیدایش شما روی این کره ی خاکی نیز بر خاسته از عشق است .این عشق بوده که در یک لحظه مرد و زن را ان چنان به سوی هم جذب کرده تااز تلفیق و اتحاد عاشقانه انان بذر شما متولد شود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا