mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ای جانننننم این نینیه چه نازهههههههههههههههههههههههههه ..فداش بشم
    تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی

    تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی

    همیشه تو را در میان قلبم میفشارم تا حس کنی

    تپشهای قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد

    از وقتی آمدی بی خیال تمام غمهای دنیا شدم

    و تو چه عاشقانه شاد کردی خانه قلبم را

    از وقتی آمدی گرم نگه داشتی همیشه آغوشم را ،

    عطر تنت پیچیده فضای عاشقانه دلم را

    همیشه پرتو عشق تو در نگاهم میتابد ، همیشه دلم به داشتن تو می بالد،

    دستانم دستان را میخواهد و اینجاست که گلویم ترانه فریاد عشق تو را میخواند

    چون همین گونه مرا عاشق خودت کردی ،

    همینگونه مرا اسیر عشق و محبتهایت کردی

    از وقتی آمدی ،آمدنت برایم یک حادثه شیرین در زندگی ام بود،

    نگاهم مال تو هست ، دلم گرفتار تو است ،

    من تو را دارم و به هیچکس جز تو نمی اندیشم

    مال من هستی و همین است که من زنده هستم ،

    در قلبم هستی همین است که همیشه شاد هستم
    چه خوش خیال است ....

    فاصله را میگویم ، به خیالش تو را از من دور کرده

    نمیداند جای تو امن است ، اینجا در میان دل من ....!
    برای چشمان مهربانت می نویسم ، حکایت بی انتهای عشق را

    تا بدانی ...

    محبت و عشق را در چشمان تو آغاز کردم ...

    چشمانم را در نگاه مهربانت غرق می کنم و لبانم ، ذکر عشق را می سراید !!

    و اکنون ...

    الفبای عشق من با تو آغاز شد و بر لوح قلبم ، واژه ی " دوستت دارم " ، حک گردید .

    تنها برای قلب پر مهر تو می نویسم ...

    که عشق بی انتهای زندگی ام هستی !!
    برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است

    تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند

    در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم

    ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم

    تا هر صبح برایت شعری می سرودم
    آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم

    و بر صورتت می لغزیدم
    ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم

    تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت

    را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد که مرهمی شود برای دلتنگی هایم
    تو آمدی و ساده ترین سلام را همراه یادگاری هایت کردی و

    با پاک ترین لبخند وجودم را به اسارت گرفتی.

    تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی‌ات

    بر ساحل قلبم نشاندی و زیباترین خاطرات را زنده کردی.

    تو آمدی و گرمی حضوری خورشید وار را بر طلوع آرزوهایم هک کردی.

    آمدنت همچون قاصدکی بهار را برای هستی خزان زده ام به ارمغان آورد
    به او بگویید دوستش دارم

    به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است

    به صاحب دستانی که گرمای وجود سرد من است

    به صاحب قلبی که برای من است

    به او بگویید نگاهش زندگی را به من آموخت

    عشق را... محبت را... زیبایی را...

    بگویید قلبم همیشه برای اوست!!
    ابرها می گريند تا پشت پايت را خيس کنند
    من انتظار را حس می کنمابرها می گريند تا پشت پايت را خيس کنند
    من انتظار را حس می کنم
    صبر را ياد گرفته ام
    از باغچه کوچکمان زير آفتاب تابستان
    برای روزی که اندوه آسمان از
    آتش عشق افروخته اش باران بياورد
    ودوری ها را پاک کند
    و مدام برای برگ ها بخواند که
    آسمان نزديک است
    دوباره دست هايمان را خيس کند
    من رهايت نمی کنم
    آنچه را که روزهای بلند و شب های بارانی
    به من آموخته اند از ياد نمی برم
    صبر را ياد گرفته ام
    از باغچه کوچکمان زير آفتاب تابستان
    برای روزی که اندوه آسمان از
    آتش عشق افروخته اش باران بياورد
    ودوری ها را پاک کند
    و مدام برای برگ ها بخواند که
    آسمان نزديک است
    دوباره دست هايمان را خيس کند
    من رهايت نمی کنم
    آنچه را که روزهای بلند و شب های بارانی
    به من آموخته اند از ياد نمی برم
    دیگه داشتم از دوستان نا امید میشدم
    ولی از حضور شما تشکر میکنم
    ان شاءالله پیرو راه شهدامون باشیم
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/358381-گلت-قدر-عمری-رو-که-واسش-صرف-کردی-میدونه؟؟

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/358112-چقدر-با-خودمون-صادقیم؟

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/358536-رشتتون-چقدر-واستون-مهمه؟
    خیالم ...



    گره خورده است !



    چقدر ...



    هول می زنند



    رؤیاها !



    انگار به عمرشان



    تو را ندیده اند !
    دیگرنمیگویم:گشتم نبود،نگرد نیست...


    بگذارصادقانه بگویم گشتم،اتفاقا هم بود...

    فقط مال من نبود...!!!

    بگذار دیگری بگردد ...

    شاید مال او باشد..
    ماندن همیشه خوب نیست،

    رفتن هم همیشه بد نیست،

    گاهی رفتن بهتر است.گاهی باید رفت.

    باید رفت تا بعضی چیز ها بماند.

    اگر نروی هر انچه ماندنیست خواهد رفت.

    اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند.

    گاهی باید رفت و بعضی چیزها که بردنی ست با خود برد،

    مثل یاد،مثل خاطره ،مثل غرور،

    و انچه ماندنیست را جا گذاشت،مثل یاد،مثل خاطره،مثل لبخند.

    رفتنت ماندنی می شود وقتی که باید بروی،بروی.

    و ماندنت رفتنی میشود وقتی که نباید بمانی بمانی.

    برو و بگذار چیزی از تو بماند که نبودنت را گرانبها کند.

    برو وبگذار پیش ازاینکه رفتنت دردی بر دلی بنشاند،خاطره ای پر حسرت شود
    برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوش دل کسی که شکستن غرورت برایش

    از شکستن سکوت اسانتر باشد.عشقت را بردار و برو.خوب برو. زیبا برو.

    سر به زیر برو هر چند با اندوه با لبخندی بر لب برو هر چند باری سنگین بر دل و بر دوش.

    شاد برو،شاد ازاین باش که اگر ترا نشناخت،عشق شناخت

    برو و بدان هر جا بروی دست عشق را بر شانه ی خود حس خواهی کرد

    نگاهت عاشقانه خواهد شد و صدایت اشنا.

    وقار را در گام هایت می توان دید و اندوهی عارفانه را در لبخندت.

    همه ی اینها از ان است که عشق قلب ترا ماُمنی برای بیتوته ی خویش یافته است

    و همراهت خواهد ماند تا محضر حضرت دوست،

    انکه می ماند اسیر عادت و خویشتن خواهی میشود.

    ذائقه ی جانش تلخ میشود از شور و شیرین های زود گذر و غبار مینشیند

    بر اینه ی روحش.

    رفتن همیشه بد نیست.

    انگونه باید بروی که دیده شوی و حضورت مثل لمس بال یک پروانه حس شود.

    انگونه برو که هیچ نگاهی نتواند ترا انکار کند و هیچ دلی نتواند...

    برو،فقط برو.

    وقتی بروی همه چیزهایی که باید بیاید می اید.
    درچینی دلم ریشه کرده بودی
    دلم ذره ذره ترک برداشت
    شکستیش
    صدایش را همه شنیدند
    چی بودگلم
    هیچی مامان
    چه می دونم شاید گلدون
    فدای سرت قضا وبلاست غصه نخوری ها
    من هم همان که مادرم گفت
    دلم فدای سرت
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا