به دنیا می آییم،
تنها برای چند لحظه
این رویداد غم انگیز زیباست
می میریم،
تنها برای چند لحظه
این پدیده زیبا غم انگیز است
دیگر چه فرقی میکند چشمهایمان باز باشد یا بسته
آمدن همان رفتن است
دنیا آنقدرها هم که می گفتند قشنگ نیست
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود ...
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ می شود ...
گاهی دلم برای پاکیهای کودکانه قلبم میگیرد ...
گاهی دلم از آنهایی که در این مسیر بی انتها آمدند و رفتند خسته می شود ...
گاهی دلم از کسانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد ...
.
.
.
.....گاهی آرزو میکنم ای کاش ...
دلی نبود تا تنگ شود ...
تا خسته شود ...
تا بشکند...
همیشه آرزو آهسته می میرد
زمین ِ گندم و شالی ولی یك لحظه می سوزد!
نفس یك آن می لرزد....
بهار عاشقی یك عمر می رقصد
همیشه یك دعا یك باره می خندد!
"دلت یك بار می لرزد"
تن تنها ، گناه آلود ، امید عفو می بندد...
چه قدر آوارگی ناگاه می آید؟!!
زن آواره و تنها ولی یك نان می خواهد!!!
میان آن همه آهستگی ،پیوستگی یك موج
می سازد!
همیشه حادثه تنها به یكتایی می نازد
همیشه آسمان آهسته می بارد
"همیشه یك همیشه هست تورا تنها نمی ذارد"
میخواهی بروی؟ خب برو…
انتظار مرا وحشتی نیست
شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود
برو… برای چه ایستاده ایی؟
به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟
برو.. تردید نکن
نفس های آخر است
نترس برو…
احساسم اگر نمیرد ..بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست
برو… یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود
پس راحت برو
مسافری در راه انتظارت را میکشد
طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد
برو… فقط برو…..
من به یک هراس ...
همیشه طرحهای ساده و سایه های باران خورده ام را
بی دلیل بر باد داده ام ...
بعد از این دیگر ...
نه به خواب قاصدکی تعبیر خواهم شد ...
و نه به اعتبار چند خیال رنگ و رو رفته ...!
دوستــــی من شبــــیه بـــــاران نیســــت که گاهـــــی
بیایــــد و گاهـــــی نـــــه،
دوستـــــی من شبــــیه هـــــواست!
ساکـــــت امــــــا،
همیـــــشــــه...
این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را کشف کند
زیبایی هایش را بیرون بکشد ...
تلخی هایش را صبر کند...
آدم های امروز دوستی های کنسروی می خواهند
یک کنسرو که فقط درش را باز کنند بعد یک نفر شیرین و مهربان از تویش بپرد بیرون و هی لبخند بزند
و بگوید حق با توست