mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دیر آمدم
    آشیانم را به باد دادند
    سکوتم را به فریاد
    غرورم را…

    ای داد!
    چه مانده از عبور پرخاطره ام؟!
    جز هیچ؟
    جز خاطره ای از هیچ؟!
    دیر آمدم ،
    که پایمال لگدهایـــــــ…شان
    خاطرم را نیازارد!
    دیر آمدم اما،
    با خاطری خالی از خیال خواهم ماند!
    اگر دلت گرفت...سكوت كن...اين روزها هيچ كس معني دلتنگي رانمي فهمد!

    باید بی خیالش شوم
    بی خیال حرفهایت که میگفتی:
    دو چشم زیبایت
    زیبـــــاترین
    دوراهی دنیــــاست
    لـیـلـاتـرم کـردی . .
    و مـن در نـبـودَت ، ایـن را
    از گـونـه هـای تـر هـر شـبـم فـهـمـیـدَم . .

    گاه انسان بايد در سختي باشد
    تا به ديگري دست ياري دهد
    گاه انسان بايد با بخت بد روبرو شود
    تا هدفش را بهتر بشناسد
    گاه به طوفان نياز است
    تا او قدر آرامش را بداند
    گاه بايد به او آسيب رسد
    تا با احساس تر شود
    گاه بايد در شك و ترديد باشد
    تا به ديگري اطمينان كند
    گاه بايد در گوشه اي تنها بماند
    تا واقعيت وجود خود را بشناسد
    گاه بايد از شيفتگي رها شود
    تا به آگاهي برسد
    گاه بايد كاملآ بي احساس باشد
    تا بتواند همه چيز را حس كند
    گاه بايد در اوج شور و احساس بود
    تا به قلب او راه يافت
    و او به روي عشق در بگشايد
    سلام مهندس

    یه زحمت بکش پست هاتون رو یه خورده خلاصه تر بزارید...

    ممنون.:gol::gol:
    ​مانی من

    گاهی دلم برای خودم تنگ می شود ...
    گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ می شود ...
    گاهی دلم برای پاکیهای کودکانه قلبم میگیرد ...
    گاهی دلم از آنهایی که در این مسیر بی انتها آمدند و رفتند خسته می شود ...
    گاهی دلم از کسانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد ...
    .
    .
    .
    .....گاهی آرزو میکنم ای کاش ...
    دلی نبود تا تنگ شود ...
    تا خسته شود ...
    تا بشکند...

    مانی من
    دلـــ ی اینجـ ا نــــــ ه گرفــــــــته ، نــه اندوهگیـــ ن است /.
    نــ ه میخنـــ دد نه شـــــــاد است /.
    ایـــ ن دل سالــ ـهاست کفــ ن کرده
    تارو پـــ ودش را با تارـهای عنکبوتـــ پیـــ ر !
    همیـــ ن /.
    چقدر این دوست*داشتن*های بی*دلیل
    ... خوب است
    مثل همین باران بی*سوال
    که هی می*بارد ..
    که هی اتفاقا آرام و
    شمرده
    شمرده
    می*بارد./

    » سید علی صالحی

    تــــو را گم کرده ام امروز ... وحالا لحظه هاي من

    گرفتارسکوتي سرد و سنگينند

    و چشمانم که تا ديروز به عشقت مي درخشيدند

    نمي داني چه غمگينند

    نمي دانم چه خواهد شد

    پر از دلشوره ام... بي تاب ودلگيرم

    کجاماندي که من بي تـــــو هزاران بار،در هر لحظه ميميرم...
    یک لحظه چشم های تو را دیدم

    عجب تماشایی

    وسر شاخه های دلم

    سبزشد، جوانه زد

    قلم برداشتم که . . .

    نه

    من این سیب سرخ را

    با هیچ کس قسمت نخواهم کرد
    آ دمهاي ساده را دوست دارم
    همان ها که بدي هيچ کس را باور ندارند
    همان ها که براي همه لبخند دارند.
    همان ها که هميشه هستند، براي همه هستند؛
    عمرشان کوتاه است.
    آدم هاي ساده را دوست دارم.

    بوي ناب آدم مي دهند !
    راز خوشبختی لبخند زدن به دیگران است،
    و آرام کردن آن*ها وقتی که اندوهگینند...
    همان*گونه که شمع، در اتاقی با دیوار*های سپید بهتر می*درخشد
    خوشبختی ما نیز
    وقتی از انعکاس لبخندِ دیگری به ما می*رسد
    درخشان*تر است...
    خیلی چیز ها هستند که وقتی به دستشان می آوری
    دیگر آنها از تو نیستند .
    تویی که در دست آنهایی . . .





    This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 740x458.


    [IMG]
    پای من خسته از این رفتن بود
    قصه ام قصه دل کندن بود
    دل که دادم به یارم دیدم
    راهش افسوس جدا از من بود . . .










    در و دیوار دنیا رنگی است؛ رنگ عشق...

    خدا جهان را رنگ كرده است؛ رنگ عشق...

    و این رنگ همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد.

    از هر طرف که بگذری، لباست به گوشه*ای خواهد گرفت و رنگی خواهی شد...

    اما کاش چندان هم محتاط نباشی؛
    شاد باش و بی*پروا بگذر، که خدا کسی را بیشتر دوست دارد که لباسش رنگی*تر
    است...
    آرزوی قشنگی است

    داشتن رد پای تو

    کنار رد پای من

    اما هنوز

    نه برف امده و نه تو .....!
    آرزویی بکن ...
    گوش های خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه ...
    آرزویی بکن ...
    شاید کوچکترین معجزه اش
    بزرگترین آرزوی تو باشد !!


    هرچه دلم را

    خالی می کنم

    دوباره پرمی شود از تو ...

    چه برکتی دارد این عشقت ...!
    بیابان هم چوپان دروغگو شده.

    دیگر حتی آب را سراب می پندارم!

    گرگ ها اندوه وار زوزه می کشند...

    از امروز این زلیخاه است که همنشین چاه شده.

    این گرگ لباس خونین یوسف را به تن دارد

    و این گوسفند ها هر لحظه به خون تشنه تراند!

    باور کنِ

    یوسف را گوسفند ها دریدند

    یعقوب...من بی تقصیرم...
    سخت است حرفت را نفهمند،
    سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،
    حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد
    وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،
    اشتباهی هم فهمیده اند.
    زندگی مانند لبخند ژکوند است
    در نظر اول به روی بیننده تبسّم می کند
    امّا اگر در او دقیق شوی می گرید ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا