mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد
    دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد

    نگاهی شیشه ای دارم، به سنگ مردمک هایت
    الفبای دلت معنای «نشکن»! را نمی فهمد

    هزاران بار دیگر هم بگویی «دوستت دارم»
    کسی معنای این حرف مبرهن را نمی فهمد

    من ابراهیم عشقم، مردم اسماعیل دلهاشان
    محبت مانده شمشیری که گردن را نمی فهمد

    چراغ چشمهایت را برایم پست کن دیگر
    نگاهم فرق شب با روز روشن را نمی فهمد

    دلم خون است تا حدی که وقتی از تو می گویم
    فقط یک روح سرشارم که این تن را نمی فهمد

    برای خویش دنیایی شبیه آرزو دارم
    کسی من را نمی فهمد، کسی من را نمی فهمد
    حسی هست که اسمشو میذارن" غیرت"



    و به همون حس در خانمها میگن" حسادت"



    اما من به هردوشون میگم عشق



    تا عاشق نباشی



    نه غیرتی میشی نه حسود!
    نمی دانم کجایی؟نمی دانم کجایم؟نیستی وبین من وتو فقط یک واژه به رقص درآمده وخودنمایی می کند آن هم انتظار است،کلمه ای که شش حرف وچهار نقطه دارد
    خودمـ را برداشته امـ تا ببرمـ !
    پاهایمـ میگویندـ برو ...
    دلمـ اما !!این بار بدونـ ِ دلـم میرومــ .
    > تلخ نوشته ها .. تلخ نوشته ها ..
    مواد لازم...!!!

    يک ديوان ِ حافظ ...

    ... چند شعر ِ نيمايی !

    ... کمی بی حوصلگی و دلتنگی !

    ... کاغذ و خوکار !

    ... يک غروب ِ نارنجی و يک جاده ی ِ بی انتها /

    ... ويک دستمال يادگاری برای ِ پاک کردن اشک ِ احتمالی ...!
    هوایت را دارم...
    این روزها عجیب هوای باران کرده ام....

    این روزها دلم زیادی تنگ می شود...

    این روزها غربت بیداد می کند لا به لای شعر هایم....

    این روزها دیگر طاقتم تمام می شود و دیگر تاب نمی آورم تنهایی را آن هم میان این همه شلوغی...

    ابن روزها با تمام دلم صدایت می زنم و می شنوم آوایت را...

    این روزها که نباید گفت باید بگویم تمام روزها...

    بگویم تمام روزها دلم زیادی تنگ می شود....

    بگویم تمام روزها وقتی گاهی فقط گاهی فراموشت می کنم غربت بیداد می کند لا به لای شعر هایم...

    باید بگویویم تمام روزها...

    خدایم....

    دلم عجیب هوای باران کرده است...

    کمی ببــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار...
    نمی دانم درکجای دنیا کدام پل شکسته است که هیچکس به آرزوهایش نمی رسد...
    نسل ما
    ما نسل بوسه های خیابانی هستیم…
    نسل خوابیدن با اس ام اس…
    نسل دردو دل با غریبه های مجازی…
    نسل غیرت رو خواهر روشنفکری رو دختر همسایه…
    نسل پول ماهانه,وی پــ ی ان…
    نسل عکسهای برهـ ـنه بازیگران…
    نسل جمله های کوروش و شریعتی…
    نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس…
    نسل استرس های کنکور و سکته های خاموش…
    نسل تنهایی,نسل سوخته…
    یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم مدام بگوییم:
    یادش بخیر…دنیای ما هم همینجوری بود!..
    زيباترين عكس ها در اتاق های تاريك ظاهر می ‌شوند؛

    پس هر موقع در قسمتی تاريك از زندگی قرار گرفتی، بدان كه خدا می‌ خواهد

    تصويری زيبا از تو بسازد.
    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...



    خنده هایت برای من عالمی دیگر است ......

    عالمی که میدانم روزهایش را با تولد عشق اغاز میشود و شب هایش را با دلدادگی عاشقان به صبح میرساند .....

    زیباست عشقت .......خندیدنت ......

    من دیگر از خدای خود چه بخواهم ؟؟؟

    همه ی زندگی من ..........خنده های توست ......


    تــو نیستـی امــا مـن برایــت چــای میریزم ؛
    دیـروز هــم که نبــودی ،
    برایــت بلیط سینمــا گرفتــم .
    دوســت داری بخنــد ...
    دوســت داری گریه کُن ،
    و یا دوســت داری مثــل آینــه مبهــوت باش
    مبهــوت مــن و دنیــای کوچکــم !
    دیگــر چه فرقــی می کند باشــی یا نباشــی ..
    مــن با تــو زندگــی مــی کنم !( رســول یونــان )



    عشق من


    در کوچه ها .....

    ترنم اسمان نواخته میشود ...

    باران میبارد ...

    بوسه های عشق بر جای پای عاشقان نواخته میشود ...

    تو مرا میبینی .....در خودت ...

    دستم را میگیری ...

    و مرا به اسمان دلت رهسپار میکنی ......جانم را به جانت پایپند میکنی ...

    فصل نگاهمان را .....چه عاشقانه تماشا میکنیم ....

    باران . ...شاهد پیمان قلبمان ...

    مینوازد و ثبت میکند ..

    بوسه ها را ...

    نوازش ها را ..

    خاطرات را در هم اغوشیمان ....

    شاهزاده ی من ...



    کجایی یار من ....


    این عشق ......قلبمان را بهاری کرده است ....

    در رویایی عاشقانه هستم .......چشمانم را میگشایم ........عشق را در چشمان همیشه بهاری تو میبینم ....

    من ....تو را میخوانم ......به دنبال نجوای عاشقانه تو میگردم ....و نگاهت را میابم که مرا پر ازبوسه های عاشقانه میکند ...

    کجایی یار من ؟؟؟ کجایی ترنم وجود من ؟؟ نفسهایم ازتوست .........تکیه گاهم از وجود پر از شعله های عشق توست ...

    من را جانی دوباره ببخش ......زندگی من .....


    تقدیم به تو که خودت میدانی

    تمام این نوشته هایم برای توست

    تویی که با آمدنت شب هایم

    نیز همانند روزهایم روشن است

    و مهربانی و عشقت را مانند

    گرما و نور خورشید به من بخشیدی

    خورشید زندگی ام دوستت دارم و

    تا آخرین غروب زندگی ام در کنارت خواهم ماند


    شاهزاده ی من

    عشق من

    از دریا تو را خواستم


    دریا تو را با تمام وجودش....... تو را با امواجش برایم فریاد کرد ....

    بر دلم اشوبی به پا کرد ازنبودت ...

    قلبم را برای دیدارت رهسپار یادت کرد ....

    من ...

    تو را از اسمان خواستم .....

    اسمان عشق تو را با قطره های بارانش بر من بارید ...

    یار من ..

    دوستت دارم ...


    عشق من

    زندگی را برای با تو بودن دوست دارم ....

    عشق را دانستم .....

    در اغوش تو ....

    اسمان نگاهت ...مرا خوشبختیست ...

    میخواهم همه ی دنیا بدانند که عشقمان جاودانه است ....

    ....

    شاهزاده ی من ...


    عشق من

    در ساحل رویا

    چشمانم را برهم میگذارم ....

    وتو را ...

    از انسوی دریا ها نزد خود می اورم ...

    دستانت را میگیرم ...

    تنت را لمس میکنم ...

    و در اغوشت عاشقانه هایم را زمزمه میکنم ....

    این توئی که در وجود من نهفته ای ......

    من تو را دارم .....

    توئی که عشق منی ...

    زندگی ام را ...

    توئی که زندگی منی ...




  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا