چی بگم والا
در این موردا حرف نزنم بهتره چون درد دلم که وا بشه همینجوری میگم
قبلا هم برات تعریف کرده بودم
------
ترجیحاً بیخیال
ایشالا عید دوسال دیگه رو خوب میتونم بفهمم تا اون موقع باید درسم رو تموم کنم
داشتم پلو دم میکردم ببین محسن داشت میسوختا

اگه میسوخت پُست میکردم خودت بخوریش

کم کردم شعله ش رو.
فردا دارم با دوستم pari میرم rasht به رئیس اونجا زنگ زدم. گفتم فردا اگه هستین من بیام گفت هستم (شبش خونه هستیم)
خلاصه جاده یه کم حال و هوامو عوض میکنه
دوستم هم طنزه دیگه عالی میشه
مرسی محسن عزیزم
فعلا باهات خداحافظی میکنم.
------
کامنت دومت رو الان دیدم
میدونی محسن من اگه درسم تموم بشه 2 سومه مشکلاتم حله
من الان بیشتر تحت فشار این درسا و تزم و مقاله چاپ کردن هستم
اینا خیلی اذیت کننده ست
باور کن همه اونایی که تو مقطع PhD هستن اخرش یا ضعف اعصاب میگیرن یا گیسشون سفید میشه
منم گاهی به حد استانه میرسم دوباره میام پایین
الان ولی خوبم ها
ممنون
فعلا بزرگ مرد کوچک جان.



