تو به چیزی که کائنات برات تقدیر کرده بودند نرسیدی..
این مقام یک دهم از یک درصد امیدواری ای بود که برات داشتم...
من قبلا خبر دار شدم.. و کلی خوشحال بودم.. و وقتی به چشم خودم دیدم.. بسی منبسط شدم از این اتفاق.. یک دست کت شلوار فیروزه ای با کراواتی از گلهای گنده بامشادی خیلی بهت میاد..
کاش میتونستم و بلد بودم که اشک شادی بریزم ولی متاسفانه اشک غم هم بلد نیستم.ولی بدون که واقعا چسبید.. اینجاست که باید اون مثل ترکی رو برات به کار ببرم..
بات سفید و بات سیاه موقع رد شدن از رودخونه مشخص میشند.. و تو نشون دادی که خوب باتی داری
مبارکت باشه... برو امشب یه نوشابه سیاه و یه چیپس فلفلی به حساب من بخور..
happy administrate day