زندگی رقص نجیبی ست
که از چشمه ی بودن ، جاریست
رقص یک شاپرک بازیگوش
لای یک دسته گل ، یاس معطر در باغ ...
رقص ِ یک نغمه ی آرام ِ اذان
که شبی باد میان من و این قبله پراکنده کند ...
رقص کِرمی شب تاب
که شبیه ِ تپش خورشید است ...
زندگی شعر نجیبی ست
که در دفتر اندیشه ی این گنبد دوار
پر از قافیه است ...
چه کسی گفت خدا شاعر نیست ؟؟
نبودنت یک طرف!!
خاطره هایت طرفی دیگر!!
من این وسط ماندم تنهای تنها ...
نه تحمل نبودنت را دارم...
نه تحمل مرور خاطره هایی که فقط نبودنت را گواهی میدهد...
قـ ـ ـدمهایـ ـم را آرام بـ ـر روی سنـ ـگ فـ ـ ـرش خیـ ـابـ ـان میگـ ـ ـذارم..
آرامـ ـ ـتر...بـ ـ ـاز هـ ـ ـم آرامتـ ـ ـر...
اینـ ـ ـجا منـ ـ ـزلگاه آدمـ ـ ـهاییسـ ـت کـ ـه در غبـ ـ ـار روزمـ ـ ـررگی هایشـ ـ ـان بـ ـه آرامـ ـ ـش رسـ ــیدند..
آدمهـ ـ ـایی کـ ـه خـ ـ ـواب زدگـ ـی هایـ ـشان را پشـ ـت فنجـ ـ ـانی قهـ ـوه پنهـ ـ ـان میـ ـ ـکنند..
آدمهـ ـ ـایی که میـ ـ ـخندنـ ـ ـد...
بـ ـه شکلـ ـ ـک گریـ ـ ـان دلقـ ـ ـک رنـ ـگ شـ ـده..
آرام بنـ ـ ـواز سمفـ ـونـ ـی ویـ ـرانـ ـی را...
آدمـ ـهای بـ ـه خـ ـواب رفـ ـته این شهـ ـر را بیـ ـ ـدار نـ ـ ـکن..
بـ ـ ـاز هـ ـ ـم آرامتـ ـ ـر...
اینـ ـ ـ ـجا همـ ـ ـ ـه خـ ـ ـوابـ ـ ـ ـ ـن....!
خوب من ! بی بهانه باور کن بی تو اینجا بهار خوبی نیست
من بمانم تو رفتنی باشی؟ این که اصلا قرار خوبی نیست!
عید امسال تنگ می چسبم به تن مهربان تنهایی
بی تو تکرار می کنم با خود : دل سیاستمدار خوبی نیست!
تو بخند و بخند و باز بخند، جای این اشک ها که می ریزم
خوب شد که تو زود فهمیدی گریه راه فرار خوبی نیست
دست کم روزهای آخر را اندکی عاشقانه تر طی کن
تا توانی دلی بدست آور، دل شکستن که کار خوبی نیست
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق، به امضا شدنش می ارزد
گر چه من تجربه ای از نرسیدن هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد
کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزد
با دو دستِ تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه برپا شدنش می ارزد
دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
سالها ... گر چه که در پیله بمانَد غزلم
صبرِ این کرم به زیبا شدنش می ارزد