خلاصه اماده شو واسه شیرینیای تپل مپل..:D<شیرینی که تا حالا نخوردیم:D>....حالا درگوشی بگم من از خوراکیهای شیرین بدم میاد ولی گاهی میخوریم.:confused:.
باشه این جزوه ام داستان شده ها..چه لزومی داره تو خودت جزوه کامل نداشته باشی:mad:
قربون دلت عزیزمممممممممممم...
امتحانای ما از اول تیر بود تا 17.واسه 29 تیر هم یک تحویل پروژه دارم..
انقده خسته ام که نگو...با این وضعیت امتحانا خیلی بهم فشار آوورد..[IMG].
به خاطر این خانم کوچولو زیاد نمیتونم پای لپ تاپ بشینم گلم:w05:...
خیلییییییییییییییییییییییییی ممنون که به یادم بودی:w38:..
دوست دارم:love:.
میخواستین بخورین ، نیومدین معلومه که نمیبینین دیگه اگه میومدین میدیدن پس شیرینی بی شیرینی
مشکل جزوه هم از همونجاست دیگه ، اون برگه گم شد ، ی کپی گرفتم اونوخ کپی برگه اون شد دوتا برگه بعد هر کی میرفت کپی بگیره قاطی پاتی میشد اونم یه برگمو گم میکرد ، خلاصه یه برگه هم نموند
جزبه نداری که مخاطب خاصت خوابه
این جملتم هر طور خوندم نفهمیدم یعنی چی : الي تعريف علي چي هست كه من حالا باشم يانباشم فرقي بكنه....اين كه ابرومو برد
خودتون گل هستین خانومم..
اره بقول خود حمید گلوبلبل سبزه چمن شیرینی حله حله..
دختر جزوه رو زدی ترکوندی که ابرومو بردی....مادرجان مراقب باش خوو
علی اقا دیگه خیلی اقا هستن ..من بودم که حالتو جا میاوردم
آفرین آفرین من به شما افتخار میکنم
کشتن ملاک نیست ببین میتونین وادارش کنید به شیرینی دادن یا نه
در ضمن من شیرینی رو یه بار دادم الان نوبت توعه ، شیرینی بعدی که میدم احتمالا می افته واسه جشن نامزدی
صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید ...
* امسال روزه می گیری؟
+ اگر خدا بخواهد ...
* من هم می گیرم، ولی کدام پزشک این همه سختی را برای بدن تایید می کند؟
+ همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کند !
واسه من هیچکی نمونده
همه رفتن از پیشم
دارم از تنهایی و ترس
توی سایه گم میشم
همه جا پر چشایی خالی از احساسه
اینجا دلم کسی رو جزء تو نمیشناسه
تواخرین بهونه ای منی و میدونی
بدون تو میرم تا مرز مرگ و ویرونی بتید از این تن شکسته ترس و برداری
بگو که هنوزم منو باور داری تواخرین بهونه ای منی و میدونی
بدون تو میرم تا مرز مرگ و ویرونی
باید از این تن شکسته ترس و بردای
بگو که هنوزم منو باور داری
پرم از بدی ولی تو
خوبی هام رو میبینی
باسه این دردی که دارم
میشه گفت که یه تسکینی
روزگار داره دراش و روی من میبنده
اگه نباشی دنبا با من نمیخنده
تواخرین بهونه ای منی و میدونی
بدون تو میرم تا مرز مرگ و ویرونی
باید از این تن شکسته ترس و برداری بگو که هنوزم منو باور داری