آخ جونمي باشه...تو بخواب كاري باهات ندارم...
-
مرسیییییییی
بی خیال، پس شب امتحانو برا چی گذاشتن ؟
ترم آخری نه؟
ای بابا... نگام کن ...منم دیگه نشناختی؟
کجا نوشته بودی
چیزی ننوشته بودی
خب میومدی میگفتی
به محمود میگفتی بگه
اصلا به باران میگفتی
ها
منم بزنم لهت کنم
بزنم از وسط دو نیمت کنم
کمردردم خوب بشه
بعدشم به حاجی بگو عسک خودشم بده کناره عسک باران بذارم
آره والا بايد دست جنبوند..وگرنه اونا مارو ميخورن....
اي جووووووووونم....حالاديگه حتما...بخورمششششششششششششششششششش[IMG]
سلام به روی ماهت
مرسی شکر، منم خوبم
کوچولوت و باباش چطورن؟
با درسا چه میکنی؟
بازم عسکم رو نگاه کن... حالا شناختی؟
چرا این چند روز از حال باران واسم نگفتی
چقدر آخه مطلب تکراری وبلاگتو بخونم
ها
اوهوووووووووووم حتماااااااااااا...
تو ميزو بچين تا من برسم.....
بقیه رو نیمدونم
ولی خودمو میدونم
اوه پس حسابي جاي من خالي بوده ...اينبار اومدم شيراز كلي كار دارم .....
ميگماااااا حالا كه اينطوره بيا دوتاشون رو با هم بخوريم...هم افسون و هم باران رو ....اون كه باقلوا شده اونم كه از اول فندق بود...باقلوا با طعم فندق گلاسه...واي چه شود [IMG]
باهات قهرم
تو ديديش مريم؟؟؟؟ راست ميگه؟؟؟؟ واي باورم نميشه.... اينهمههههههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟
خوردني كه بود ...حتما ديگه حالا قورت دادني شدهههههههه... [IMG]
اره خوبم
البته کمی مشکل دارم برای خم شدن اما در کل بهترم
چطوری کاغذ رنگارنگ ؟
هر دووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
قهلم باهات
يه جاسوس بينمون هست. كي گفته من آلزايمر نوع مفيد دارم؟
حسش نيست تورو خدا. فك كن يه جايي بري بگردي خوش باشي بعد گم و گور شي. بعدش دوباره برگردي كه به جاه و جبروت قديم برسي؟ ميشه؟ نه نميشه.
پيام قبليم يعني رسيد؟ سلام
دالییییییییییی
جانم ؟
هلوووووو میس مارررررررررررررریییییی
خدایا شرح غم خواندن چه سخت است..
نمیدانی که با دست بریده ز پشت اسب افتادن چه سخت است..
نمیدانی که با چشمان خونین جمال فاطمه دیدن چه سخت است..
کنار علقمه با مشک خالی ببین شرمنده گردیدن چه سخت است...
[IMG] -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
