k.m.r.c
پسندها
1,307

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مرسی حامد....
    حتما می خونمش اما الان پر غصم!
    نمی دونی چه حالی دارم!
    یکی از بچه های دانشگاه عمرشو داده به تو.... دختر طفلک سرطان داشته!
    دارم خفه می شم از غصه!
    مرسی حامد :cry::gol::gol:

    ز چشمان نگارینش همه خون شد دلم * ترسم که دست کوتاه گردد از برای او:gol:
    سلام من ميخوام پستهاي جديد بفرستم راهنماييم ميكنيد؟
    یک عدد "حامد" گم شده! از یابنده خواهشمندیم در صورت پیدا کردن عنصر مذکور، آنرا به داخل باشگاه مهندسین بیندازد!
    بهشت و جهنم
    روزي يك مرد روحاني با خداوند مكالمه اي داشت (( خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شكلي هستند ؟ ))
    خداوند او را به سمت دو در هدايت كرد و يكي از آن ها را باز كرد
    مرد نگاهي يه داخل انداخت ، درست در وسط اتاق يك ميز گرد بزرگ وجود داشت كه وري آن يك ظرف خورش بود ، كه انقدر بوي خوبي داشت كه دهانش آب افتاد ، افرادي كه دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند ، به نظر قحطي زده مي آمدند ، آن ها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند كه اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر كدام از آن ها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمايند ، اما از آن جايي كه اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود ، نمي توانستند دستشان را بر گردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند .
    مرد روحاني با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آن ها غمگين شد ،
    خداوند گفت : تو جهنم را ديدي ، حال نوبت بهشت است ،
    آن ها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز كرد ، آن جا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود ، يك ميز گرد با يك ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز ، آن ها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند ، ولي به اندازه كافي قوي و چاق بوده ، مي گفتند و مي خنديدند ،
    مرد روحاني گفت : خداوندا نمي فهمم !؟
    خداوند پاسخ داد : ساده است ، فقط احتياج به يك مهارت دارد ، مي بيني ؟ اين ها ياد گرفته اند كه به يك ديگر غذا بدهند ، در حالي كه آدم هاي طمع كار اتاق قبل تنها به خودشان فكر مي كنند !
    هنگامي كه موسي فوت مي كرد ، به شما مي انديشيد ،
    هنگامي كه عيسي مصلوب مي شد ، به شما فكر مي كرد ،
    هنگامي كه محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد
    گواه اين امر كلماتي است كه آن ها در دم آخر بر زبان آورده اند ،
    اين كلمات ازاعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي كنند كه يكديگر را دوست داشته باشيم ، به همنوع خود مهرباني نماييد ، كه همسايه ي خود را دوست بداريد ، زيرا كه هيچ كس به تنهايي وارد بهشت ( ملكوت الهي ) نخواهد شد .


    يا حق
    سلام من مهندسی مواد در دانشگاه تکنولوجیه بغداد (هم پای علم و صنعت تهران) خوندم... خوشحال میشم اگر معلوماتی درمورد این رشته در ایران بهم بدید....
    حامدجان سلام.تو چرا دو روزه نیستی؟مگه تو هم امتحان داری؟
    سلام من مهندسی مواد در دانشگاه تکنولوجیه بغداد (هم پای علم و صنعت تهران) خوندم... خوشحال میشم اگر معلوماتی درمورد این رشته در ایران بهم بدید....
    سلام...آره میدونستم هم سنیم....حالا کدوم ماهی که بفهمیم کی اول باید سلام کنه؟؟؟؟؟؟
    افتضاحه اوضام..دعا کن زود تموم شه این ماه
    سلام من موقع نصب اتوکد 2007 ارور میده که انگلیسی خوانده شده چی کار کنم؟
    واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند ، چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند :) جبهه نگیر رئیس :) نگیر ... :) شما سرور مایی ، انقدر به من نتوپ :)
    سیلام حامدجان!!عزاداری هات قبول.اومدم مرام بریزم سلام کنم بعد حالت رو هم بپرسم [IMG]
    حال من خوبه حال سایت خوب نیست!!دو ساعت بود اون بالا می چرخید نمی رفت پایین پیامه!!منم دوباره زدمش!!
    سلام!!!چه یادته دوست جونم.اون روز رفتم وقت گرفتم. 26 وقت دفاع دارم.
    سلام!!!چه یادته دوست جونم.اون روز رفتم وقت گرفتم. 26 وقت دفاع دارم.
    حامدجان سلام دوست جون.خوبی دوست جون؟ می خوای تو انتخاب کن هر رنگی خواستی اون تو باش!
    دولت پیر مغان باد که باقی سهل است
    دیگری گو برو و نام من از یاد ببر
    سلام حامدی
    خوبی؟
    چرا عصبانی؟( نگاه گریه دار)
    همینجام...ببین..:w05: حامد اونجا نه! اینجا..ای بابا! اینور...! حواست کجاست؟! حامد اصلا" نمیبینیاااا!:w04:
    سلام!اومدم معرفت ریزون!!خوبی حامدجان؟خوشی دوست جون؟(لبخند ملیح)
    [IMG]
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا