J
پسندها
1,428

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره


  • باید میبردنت دکتر
    عاقا عاقا چی شد؟ اینجا رو نفهمیدم(تو خونه فهموندنم جریان چیه)
    باشه

    وااای دندیییییی خخخ [IMG][IMG]
    [IMG][IMG]
    اصن ب این ابهت ریشت نمیاد جیشو بوده باشی [IMG][IMG]
    تو ک نمیشناسیش ک . حلالیت نمیخاد
    الان تو باید از همه خونوادت بخاطر مخفی کردن تشکا معذرت بخای خخخ [IMG]
    من کوچولو بودم از اینکارا کردم .[IMG] نصف شب بیدار میشدم . بعد خیلی حس بدیم بود .همه جا خیس و ادمم انگار میچسبید ب تشک خخخ میرفتم مامانمو بیدار میکردم میگفتم جیش کردم [IMG] بلند میشد میبرد میشستم لباسامو عوض میکرد تشکم انتقال میداد تو حیاط[IMG]
    اینم یادم رفت راستی
    بعد ک جیش کرد و معلممون اومد بردنش بیرون تو حیاط گذاشته بودنش تو آفتاب تا خشک شه [IMG][IMG] زنگم زدن خونشون تا بیان دنبالش [IMG]
    کلاس اول بودم بعد یکی از بچهامون جلو میز معلم وایساده بود. درس بلد نبود معلمه داشت دعواش میکرد. یهو دیدیم زیرش چشمه جوشان شده [IMG][IMG]
    ی بار دیگم اخر کلاس نشسته بود دیدیم ک آب روانی جاری شده ب سمت پایین کلاس[IMG][IMG][IMG] برگشتیم دیدیم راحت نشسته سرجاش جیش میکنه خخخ [IMG]این سر نیمکت نشسته بود یه ور نیمکتم میشد دیوار بعد یکی دیگ از بچها بین جیشو خانمو دیوار گیر کرده بود خخخ چقد گناه داشت [IMG][IMG][IMG]
    وااای بسهههه دلم درد گرفت [IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG]
    وااای خدایااااا خخخخخخخخخخخخ [IMG][IMG][IMG]
    وای وای وااااای [IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG]
    وای دلم خخخخخخخ [IMG][IMG][IMG][IMG]
    چه استرسی کشیدی اون لحظه ک میومدن سمتت خخخخ [IMG][IMG][IMG]
    عاره . پ چرا چیزیت نشد
    من وقتی یکیو میبینم شلوار زیر شلوارش پوشیده گرمم میشه خخخ تو ریاضی دومون ی پسره داشتیم ردیف جلو ما سمت چپ مینشست همیشه شلوار داشت زیر شلوارش داشت. پاچه شلوار رویی میرفت بالا زیری میزد بیرون . بعد با گوشه چشمم میدیدمش و گرمم میشد خخخ رو یچی هم ک حساس شم ول کنش نیستم . کل ساعت با شلوارش درگیر بودم خخخ
    :w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15: حالا من بعضی وقتا تو زمستون لباس گرم نمیپوشم همه میگن مریضی مگ خخخ
    بگو
    بیا جلو
    دندی کماندو مث زن پویان . صغری کماندو خخخ
    ی سوال.گرمت نمیشه؟
    :w15::w15::w15::w15:
    شلوار نیمه پاره چیه؟
    ن جلو موند ن عقب خخخ چجوری اومدی خونه؟
    منم ی بار اومدم سوار سرویسا دانشگامون شم پامو گذاشتم بالا زرت شلوارم پاره شد :w15::w15::w15::w15::w15::w15: دیگ مث پنگوئن راه میرفتم خخخخ
    خروس داره میخونه. کاش میشد اینجا وویس بدی خخخ
    باید تاوان پس بدی خخخ
    چرا امشب همه جر میخورن خخخخخخخخ [IMG]
    پیش خودم فک کردم نکنه دندی کماندو باشه و خبر نداشتیم خخ [IMG]
    پ چرا انگشت نزدی تو چشم من مشت زدی پات میرسه تا پیشونی؟ خخخخ
    نانچیکو ندارم خخخ
    یکی زده زیر چشم چپم قرمز شده [IMG] تو بودی؟
    جرج آر.آر مارتین. نویسنده مجموعه رمان های نغمه آتش و یخ . تا فصل 5 فیلم تقریبا طبق کتاب پیش رفت از اونجا دیگ مسیرش جدا شد.
    مارتین هم تا مرگ جان اسنو رو نوشته . بقیه ش مونده
    نه
    جان مراقب باشه خودش کشته نشه. اونوقت ک جلو نیروها شمالو میگرفت گری ورم دیدش [IMG]
    اتفاقا دیروز بهش فک میکردم :w15::w15: همش تقصیر سانسا ست خخخ
    نویسندها واقعا این فصل پی پی کردن :w15::w15::w15:
    مارتین گفته بود حداقل 13 تا فصل میخاد ک بشه تغییر شخصیت کاراکترا رو نشون داد. اینا تو ی فصل کوتاه دنیو دیو کردن تیریونو خنگ جانو هویج. بچه گیلی بزرگ شدو دومیو باردا شد ولی سرسی بچش رشد نکرد خخخ دوتوراکیا ک تقریبا همه مردن ی چندتایی زنده موندن دیروز یهو زیاد شدن. انسالیدها ک شدیدا رشد داشتن. فقط دروگون سایزش کوچیک شده نسبت ب فصلا قبل خخ گلدن کمپانی حتی ی دونه شمشیرم نزد . آخه چراااا
    دزدو حراست گفت پیداش میکنم ولی خبری نشد . اونی هم ک بش مضنون بودم 100 درصد مطمئن نبودم وگرنه میسوزوندمش.
    من اگ دروگون داشتم خیلیا رو میسوزوندم خخ
    اگ عاریا دنریسو بکشه خیلی بیخود میشه خخخ
    بعد چجوری میخان دنیو بکشن؟ دروگونو چجور از پسش برمیان؟
    عارههه خخخ ی سر هم میرفتم شمال سانسا رو میسوزوندم بعد میرفتم اسوس
    واقعا حق میدم بش . همه چیشو ازش گرفتن بعدم نمیخاستن دوسش داشته باشن [IMG]
    کدوم بچه؟قسمت دیروز یا فصلای قبل؟
    بدبختیش قشنگ بود.خخخ اونوقت ک وایمیستاد شراب میخورد دسیسه میچید و لبخند کج و کوله میزد باید فکر این روزا هم میکرد خخخ
    من اگ جای دنریس بودم احتمالا همین کارا رو میکردم. جان و سانسا و تیریونم میکشتم خخخ بعدشم تختو میترکوندم و برمیگشتم میرین پیش داریو خخخ
    عاره اینم هست ولی یادته اونوقت ک اژدهاش یه بچه رو سوزونده بود چقد گریه کرد ناراحت بود بعدم بچهاشو زنجیر بست :cry: خو اینا باهم نمیخونه
    اونوقت ک مردم رو دستاشون بلندش کردنو میسا میسا میگفتن:cry:
    خاک تو سر نویسنده ها . قشنگ گند زدن ب داستان. فقط میخان غافلگیر کنن. شخصیتی که 7 فصل اینقد محبوبش کردن و منجی جلوه ش دادن تو دو قسمت یهو مدکویینش کردن . خاک برسرشون :w04:
    آزورآهای چی شد؟ جان هدفش از زنده بودن چی بود :w04:هیچ کدومو نگفتن .اینقدم بش پرداختن در طول فصلای قبل
    تقصیر جان هم بود . زن ب این خوبی گیرش میاد نازم میکنه:razz: لیاقتش همون ایگیریت زشت و وحشیه:razz: اگ با دنی مهربون بود اونم اینکارو نمیکرد
    یادت بیفته این مردم برا مرگ ند استارک چیکار میکردن دیگ ناراحت نمیشی. البته برا پیاده روی سرسی هم همینکارا رو میکردن خخخ یه مشت گوسفندن دنی اژدها س:heart:
    مرد دیگ. تو بغل عشقش:razz: باید بچش ب دنیا میومد دروگون جلو چشماش میخوردش بعدم سرسیو اتیش میزد :razz:
    اونجا ک داشت چشمای سندورو فشار میداد قلبم اومد تو دهنم . خیلی بد بووود:cry:
    اسبه ک اخرش اومد خیلی خنده دار بود خخخ چی بود اصن خخخ
    تو ی سایت خارجی ک میگن خیلی پیش بینیاش درست دراومده خوندم ک برن وارگ کرده تو اژدها و دیگ از دست دنی کاری برنمیومده و الان همه فک میکنن دنی ادم بدیه.
    شاید درست باشه چرا؟ چون ک اونجا ک منتظر زنگ بودن چهره دنی هم نگران بود و قبلش فقط سرباز کشت دروازه رو باز کرد وگرنه میتونست همونوقت از بالا شهر بسوزونه بیاد پایین.
    بعد اینک زنگه ب صدا دراومد زاویه بسته نگاه دنی فقط و فقط به رد کیپ بود نه به شهر. بعدم ک پرواز کرد اولاش اصن کار ب شهر نداشت و از بعدشم ک دروگون اتیش میداد بیرون دیگ دنیو نشون نداد.
    حالا برمیگردیم ب فصل 6 قسمت 6
    اونجایی ک برن و میرا از دست مرده ها فرار کرده بودن و برن تو رویاهاش بود دقیقا همین صحنه ای ک نشون داد دروگون از رو شهر پرواز میکنه و سایه ش افتاده رو خونه ها رو دید.
    و گفته بود نایت کینگ میخاست پایتختو نابود کنه و اینا ک برن این کارو کرد و از این حرفا
    درسته ک نباید اون کارو میکرد ولی در هر صورت تنها ملکه ی منه. خوب کرد سوزوندشون. جان هم بسوزونه با سانسا دیگ خوب میشه. اریا هم اگ خاست غلط اضافه بکنه اونم بسوزونه.:w25:
    سرسی باید دردناک میمرد ن اینجوری.
    نبرد کوه و سندور خیلی خوب بود. سندور رو دوس داشتم :cry:
    کایبرن خیلی قشنگ مرد خخخ اونجا هم ک سرسی از پیش کوه و سندور فرار کرد خیلی باحال بود خخخ
    چقد نظریه و پیش بینی داشتم خخخ هیچکدوم درست از اب درنیومد خخخ
    خخخخخ
    این عکسه ک گذاشتی از نیم رخ شبیه شیخ حسین شدی
    هیچی. توصیف این بود ک اعصابم چرا خورده
    تف تو این زندگی کنن
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا