وااای نگووو خخخ ابروم میرههه خخخ باید برم از این سرزمین
عاره عاره خخخ باید ی دفتر ورداریم اسم همسایها رو بنویسیم بعد ب ازا هر شبی ک بیدار میشن تیک بزنیم.بعد ماه رمضون کارنامشونو بدیم بهشون خخخ
در راه فوضولی شهید میشدم
اگ یکی منو دیده باشه چی خخخخخ
اتفاقا دیشب میگفتم خب همه خونه نیستن رفتن مسجد یا جایی برا احیا بعد دوباره منطقی فکر کردم ک وقتی 25 دقیقه مونده تا اذان بلاخره باید میومدن خونه ک سحری بخورن و احیا اینقد طول نمیکشه
روم تاثیر گذاشتی.
رفتم ببینم کی بیداره کی خواب.5 تا بیدار بودن یکی 5 ثانیه ی برقی روشن شد و بعد خاموش شد. بقیه خواب بودن . در حین اینم ک میشمردم میگفتم آخه ب تو چه
تو دیوار مرغ و خروس گذاشته بودن برا فروش مرغای بیچاره دیگ پر براشون نمونده بود. ولی خروسا سالم و سرحال .پرای سر ک ریخته بود . پشتشونم ریخته بود. مامانم گفت چون زیاد تخم گذاشتن اینجور شدن. ولی فک نکنم خخخ