J
پسندها
1,908

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یه البوم عکس شکلک با فیگور های مختلف دارم البته با پسر خاله ام
    مثلا کت شلوار دامادی بابام که برا سال 58 بود تنمون میکردیم نوبتی عکس تیریپ قدیمی می گرفتیم:biggrin:
    داهی بی سیبیل
    سال اول دبیرستان برده بودنمون راهپیمایی یه گزارشگر داشت با دوست مصاحبه میکرد منم مثل ندید بدید ها رفتم دست انداختم گردن رفیقم
    گزارشگر ناراحت شد صدام زد گفت اقا پسر از سیبیل هات خجالت بکش
    منم گفتم
    اینا سیبیل نیست دو بیله
    خود گزارشگر خنده اش گرفت
    گفتم:

    پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟ گفت:

    گفت:

    روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

    پناهت دادم تا صدایم

    کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم،

    کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.

    آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول

    درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی .

    گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

    گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد

    بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای
    شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن
    اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
    گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت …
    گفت: عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت…
    به مناسبت هفته ی دفاع مقدّس | 7 روز با صاحبدلان

    امروز با:

    شهید محمّد ابراهیم همّت




    - هیچ وقت از خودش تعریف نمی‌کرد.

    در مسائل مربوط به جنگ و جبهه، همیشه بسیجی‌ها را مهمترین عامل می‌دانست و خودش را در مقابل آنها هیچ می‌انگاشت و به حساب نمی‌آورد!!

    "من خاك پای بسیجی ها هم نمی شوم. ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمی شدم."


    بیشتر بدانید:

    شهید همّت به روایت همسرش
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا