hamidelahi
پسندها
1,870

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ممنون لطف دارین ولی قسمت مشخصات اشتباه وارد شده ملت رفتن سر کار:دی
    سلام
    خوبی
    شاد باشیوای ، باران
    باران ؛
    شیشه ی پنجره را باران شست
    از دل من اما
    چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
    آسمان سربی رنگ
    من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
    می پرد مرغ نگاهم تا دور
    وای ، باران
    باران ؛
    پر مرغان نگاهم را شست
    علیک داداشی
    ممنون خوبم خوشم
    خوش میگذره
    چکارا میکنی با این روزگار....
    سلام احوال داداش حمید خودمون
    خوبی خوشی
    حال و احوالتون خوبه
    شاد باشی
    مثل بارون باصفايي مثل برف سفيدوماهي مثل گل خوشبووزيبا مثل خون توقلب مايي چه بخواهي چه نخواهي توعزيزدل مايي
    کاش خداوند : سه چیز را نمی آفرید غرورـ دروغ ـ عشق تا انسانها از روی غرور به دروغ از عشق سخن نگویند
    ساقیا! باز خماریم به جامی بنواز / خاطر خسته ما را به سلامی بنواز
    گر میسر نشود بگذری از کوچه ما / گاه گاهی دل ما را به پیامی بنواز
    سلام روز خوش دستتون درد نکنه
    الان متوجه شدم ممنون
    من یه مشکلی دارم رو صفحم زده 4تا پیام ولی هیچی نیست پیام ها جای دیگه ای میره؟
    شرمنده تازه واردم
    سلام خوبی خوشی شاد باشی

    هیچگاه چشمانت را برای کسی که مفهوم نگاهت را نمیفهمد گریان نکن
    بله نيت كرده بوديم مثل اينكه خالصانه نبوده!!:biggrin:

    بيومس پاتر فكر خوبيست مي پذيريم جلد 1 تا آخر سال نوشته ميشه و اسمشم بيومس و اخراجي هاست بعديش بيومس و ش م ر!:biggrin: و جلد سوم رو موندم چي بزارم!!
    كي گفته من آجيل زياد خوردم ؟؟؟ كدوم زير آب زن؟؟ها؟؟:razz:
    آب و هوا كه عالي بود فقط قم خيلي گرم بود كه يكي گرمازده شد
    ايام اونقدر به كام بود كه اين يه هفته اصلا بهم نچسبيد خيلي زود تموم شد:cry:
    در كل هم كه عاااااااااااااالي بود كاش ميرفتين انشالله قسمت بشه برين حتما:gol::gol::gol:
    بله موج مكزيكي رو پايه ام حالا از خود من شروع ميشه .....

    اِاِفاا زشته همش خواب و همش خواب و همش خواب تو ايوون زير آفتاب(كتاب سليمون بابا سليمون):biggrin::biggrin:

    باشه اول از همه به نام خدا هستم!:biggrin:
    ما از اول تا 6ام عيد كه تركيديم چون به خاطر اين جانب فشرده عيد ديدني رفتيم تا بزرگارو ببينيم و بريم سمت جنوب كه اگه يه وقت شربت خورديم و برنگشتيم خداحافظيامونو كرده باشيم البته9 بگم من شربت زياد خوردم تو اين ايستگاهاي صلواتي ولي مثل اينكه دعاي پدر و مادر قوي تر از اين حرفاست!:biggrin:
    خب از 6ام عازم سفر شديم و تو اتوبوس پوسيديم با اين قد ديلاقمون!!:D موقع خوابم كه سر جا دعوا بود:redface:شب آخر كه كف اتوبوس وابيدم!
    ما 5 تا واليباليست و بقيه باس همه تكواندو كار بودن:eek::biggrin:يك لهجه مشهدي هم داشتن كه رو دل ميشديم:biggrin:
    بقيه داستان را در صورت تمايل خواهش و تمنا كنين تا گفته شود...
    اين داستان ادامه دارد:biggrin::biggrin: مردم از خنده تا نوشتم:smile:
    بله ديگه ما اومديم :smile:
    به قول بچه هاي واليبال وقتي واسه مسابقات وارد سالن ميشديم ميگم ما اومديييييم هيييييييييي(صدا كلفت و با جبروت بخونين):biggrin:
    بله ديگه خوندم اون مطلب گرانبارتون رو هيچ كس تنها نيست همراه اول:biggrin::biggrin:
    تعطيلات چطور بود ؟از هديه هاي كربلايي ها چه خبر:redface:
    دوباره سلام عرض ميكنيم
    ورزشهاي خانم ها چشمم روشن! نميگين من ممكنه سر بزنم به صفحه مشخصات ديگران اينارو بخونم؟؟؟؟؟؟؟شانس آوردين آشنايين:cool:

    خوبه يه واليباليست اينجا هست از حقوق ورزشكاران و خانمها دفاع كنه:redface::biggrin:
    فخر فروشی در سال ۹۰ !
    دیشب نون سنگک خوردیم با پنیر
    تازه لامپامون هم روشن بود !
    پس از الان بشین بخون دیگه اینقدر نیا نت
    انشاالله که موفق میشی توکل کن به خدا
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا