FarnazT
پسندها
540

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خیلی نایس وعمیقه ارباب
    اونورا نیستی
    من تا نصف روز میباشم
    ممنون
    سلام فرناز جان
    خوبی؟
    بلی بلی هاردو دادم بهش
    یه فولدر موسیقی ریختم ببین خوش میآیدت؟
    تو چیزی
    خیلی چیزی
    خدایی چیزی میبینی که چیزی یعنی چیز
    من مبتلای چیز این چیزام
    چوبکاریمون نکن رییس

    به شيطان گفتم: «لعنت بر شيطان»! لبخند زد. پرسيدم: «چرا مي خندي؟» پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام مي گيرد» پرسيدم: «مگر چه كرده ام؟» گفت: «مرا لعنت مي كني در حالي كه هيچ بدي در حق تو نكرده ام» با تعجب پرسيدم: «پس چرا زمين مي خورم؟!» جواب داد: «نفس تو مانند اسبي است كه آن را رام نكرده اي. نفس تو هنوز وحشي است؛ تو را زمين مي زند.» پرسيدم: «پس تو چه كاره اي؟» پاسخ داد: «هر وقت سواري آموختي، براي رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواري بياموز >>>
    سلام ارباب
    کی قهرکرده بابا
    بیبخیال برمیگرده
    میشه از این چیزا چون خیلی چیزن منم که چیز شدم از چیزایی که گوش میدم برا همین چیزا خودتو چیز نکن چیز میشه اخرش

    سلام بر رییس بزرگ
    خوبی؟
    خوشی؟
    با بیخوابی خوب میسازی؟؟
    قربونت برم خاله جونم.
    بی خیال اعتیاد.یه مدت که بگذره کاملا واست طبیعی میشه عزیزم.من و ببین.من یه معتادم که کاملا با این بیماری کنار اومدم و به عنوان جزئی از زندگیم پذیرفتم
    به قول شاعر:با ما به از این باش که با خلق جهانی
    آخی، طفلی بچه ام! باباش میره سرکار این بشینه برقصه!!
    میخوام برم ببینمش وخت نمیشه، اما میرم بزودی
    قربونت برم عزیزم
    من زود میام میرم میدونی که در گیرم
    اکانتم هم تموم شده با دایال اپ اومم
    با این سرعت کوفتی
    کلی دلم برات تنگ شده
    دلم برای همه شون یه ذره شده
    شاید باورت نشه ولی اینا بیشتر از خواهر زاده و برادرزاده ان دوست دارمشون


    این پایینیه چیکارت داره خصوصی؟؟؟؟؟
    الهی فدای پسرم بشم من. چقدر عالی، خیلی خوشحال شدم بابت این قضیه.
    راستی من یه کار خصوصی هم باهات دارم. اگه برنامه بازدید جور شد که حضوری باهات صحبت می کنم اما اگه نشد ازت می خوام که تلفنی چند دقیقه ای وقتت رو بگیرم.

    من دیگه با اجازه ت میرم. موفق و شاد باشی.
    نوشین رو هم دیدی؟
    ندا چطور بود؟باز هم گریه می کرد؟
    فرشاد چی؟ حسودی نمی کرد؟
    همه ی بچه ها خوب بودند؟
    فدات بشم عزیزم
    ممنون بابات این همه زحمتی که کشیدی
    دست گلت درد نکنه
    سلام خواهر گرامی.
    خوش به حالت، دیگه دلم و نسوزون تو رو خدا. امروز به آتی می گفتم که دلم یه عالمه واسه عباس تنگ شده، حتما یه برنامه بازدید بذاریم. دیگه زیاد طاقت ندارم. اگه برنامه نذارین خودم یهو پا میشم میرم اونجا تنهایی.

    دستت هم درد نکنه. خیلی زحمت کشیدی. بقیه بچه ها فرصت نداشتن. مرسی که وقت گذاشتی و رفتی اونجا. خیلی لطف کردی.
    درود عزیزم
    پسرکم که الان توی نمایشگاه داره عرق میریزه
    باباش هم که طبق معمول رفته اصفهون
    منم که تا عصر شرکتم بعدش هم میرم خونه ی مردم رخت چرکاشون رو میشورم
    باز هم از پس خرج و مخارج این زندگی کوفتی برنمیایم .


    خودت خوبی؟
    چه خبرا؟
    مامان اینا خوبن؟
    مهرداد چی؟
    این پایینیه باز چی داره می گه؟
    سلام به خواهر عزیز و مهربونم. خوبی؟ شنیدم الان بیمارستانی. دستت درد نکنه، اون شکلکه بهت خیر و برکت بده. واقعا حضورت یه نعمته. آرزو می کنم به هرچی می خوای برسی.

    حرفات که بودار بود، الان هم بودار هست. فکر کنم اولین فرصت که زیارتتون کردیم، باید یه صحبتهایی داشته باشی.

    برای ازدواج هم وقت زیاده. البته بعید می دونم آدمی پیدا بشه که بتونه اخلاق بد من و تحمل کنه. به خاطر همین اصلا به این قضیه فکر نمی کنم. پس به فکر شیرینی دیگه ای باش.

    من خواهر گل زیاد دارم. کدومش رو میگی؟ (خودت، آتوسا، ملیسا، منیره، شاهپرک، مریم، آرامش، سمیرا، خانومی، فروغ، یوحنا و ...)
    اگه میدونستم که اینجا نبودم!
    خیال خودمم راحت بود.......!
    مرسی نفسم
    مامان مهربونم
    عکسات هم مثل خودت خوگشلن
    قلبونت بلم
    68ي ها + 13 ابان = برگشت به سال 81( اولين سال رياست جمهوري خاتمي ) (شروع تفكرات سبز )
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا