گاه همچون صبح خندانم نمیدانم کی ام---گاه همچون ابر گریانم نمیدانم کی ام
گاه همچون قطره هستم محو دریای وجود---گاه چون دریای عمانم نمیدانم کی ام
گاه خاک تیره ام در زیر پای این و آن----گاه چون خورشید رخشانم نمیدانم کی ام
گاه در عرشم گهی فرشم نمدانم چرا----گاه جسم محض و گه جانم نمیدانم کی ام
گاه از شادی غمینم گاه از غم شادمان----من به کار خویش حیرانم نمیدانم کی ام
گاه در بند قیودم گاه در بزم شهود---گه گدایم گاه سلطانم نمیدانم کی ام
گاه فرعونم به نیل و گاه موسی ام به تور---گاه کافز گه مسلمانم نمیدانم کی ام
چند میپرسی ز کاشانی کجایی کیستی-----من که محو روی جانانم نمیدانم کی ام