من آفتاب درخشان و ماه تابان را
بهين طراوت سرسبزي بهاران را
زلال زمزمه روشنان باران را درود خواهم گفت
صفاي باغ و چمن دشت و كوهساران را
و من چو ساقه نورسته بازخواهم رست
و درتمامي اشيا پاك تجريدي
وجود گمشده اي را
دوباره خواهم جست
سعادت گرچه کم رنگ است
ارادت همچنان باقیست
بابا رفیق مگه من شاعر یا نویسندیم
ههههههههههههه
اقا مارفتیم فعلا
خییییییییییییییلی وقته اومدم معذرت ها کاره واجب پیش اومده
یاعلی
با ابجی ناهید صحبت کن
تو صفحم اسمش هست خییییییییلی مثه خودت گله