میخواهم برگردم ب دوران کودکی....ان زمانها ک بدر تنها قهرمان بود...عشق تنها در اغوش مادر خلاصه میشد...بالاترین نقطه ی زمین شانه های بدر بود...تنها دردم زانو های زخمی ام بودند...تنها چیزی ک میشکست اسباب بازی هایم بود...و معنای خداحافظ تا فردا بود
من دلم میخواهد خانهای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی میخواهدوارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن یک دل بیرنگ و ریاست
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهارمینویسم ای یار
خانهی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگرخانه دوست کجاست؟
یک غریبه در جهانیم آشنایی نیست مارا
عاشقیم شوریده حالیم هم نوایی نیست مارا
تیرگی ها قد کشیدند در دل آبی دنیا
نور شمعی و چراغی تارهایی نیست مارا
لحظه ها ره می سپارند تا ابد تا مرگ ماهی
در سکوت سرد و بی جان ، هم صدایی نیست مارا
می شکافد قلبها را دست بی رحم شقاوت
کشتی درهم شکسته ،ناخدایی نیست مارا
بی امید ره می سپاریم در نشیب روزگاران
جاده ای در عمق وحشت ،انتهایی نیست مارا
یک غریبه در جهانیم غرق در ابهام و تردید
بهر یک آغاز دیگر ابتدایی نیست مارا . . .
روی جلد یک کتاب نوشته ای دیدم که خیلی من رو جذب خودش کرد. من اون طرف رو ندیده بودم ولی به آدرسی که زیر نوشته داده بود نامه میدادم و اون هم برای من نامه میداد تا قرار شد همدیگه رو ببینیم. در محل قرار دختری بسیار زیبا از کنار من گذشت و پیرزنی با همان مشخصه نامه پیش من آمد. من که مجذوب شخصیت او شده بودم بدون توجه به او پیشش رفتم و شاخه گلی به او دادم او در جواب من گفت همان دختر زیبا که از کنارت رد شد گفت که اگر شاخه گل را به من دادی بگویم که در رستوران آنطرف خیابان منتظرت است
سلام
خوبی؟
میدونی نمونه سوالای آزاد ارشد تو باشگاه هست یا نه؟
آخه کتاب تستی که من دارم برا ساسان مرادیه که جواباش زمین تا آسموون با کنکاش فرق داره
فکر کنم یکیشون سوالارو جابجا کردن
من فقط جوابای کنکاش رو دارم