DDDIQ
پسندها
21,184

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نه اتفاقا خیلی ایده های خوبی میده به خاطر همین جمله می گم از مدیریت اخراجت کنه:دی(کلمه شو بلد نبودم):دی
    راستی
    برم باهاش صحبت کنم ببینم مگه تبلیغات ممونع نیست این چی بود ها؟
    مدیر راهنمامون گفته اینجوری خشگل تر می شم اینه که اینجوری شدم
    سلام
    بعد از حدود یک سال و نیم
    وبلاگ چرا آدم ؟ به روز شد
    منتظر حضور سبز شما و پاسخگویی به سوالات هستیم
    موفق و پیروز باشید
    :دييييييييي
    من وجدان تو بيدم صديق يو ها ها هاااااا:D

    همينطوره پروفسور صدیق
    بس كه خشني :دي
    من از اين اسكرين شات ميگيرم و تو فيس بوك ميذارم واسه دكتر صديق تا درس عبرتي بشه برات دي

    صديق خدارو خوش نمياد مردمو ميترسوني:دي

    صديق تبريك ميگم
    تو آخر جذبه اي :دي شديد
    اين شباهت اسمي به دكتر صديق آخرش كار دستت ميده:دي
    حالا فاميل كه نيستين؟بعيد ميدونم:دي
    هووووووووووووووم
    نمیدونم
    دیشب چه شبی بود
    چی نوشتم
    چی کار کردم
    داشتم میخوندم
    بدجوری یاد قدیما افتادم
    نمیخوای در مورد وبلاگ چرا آدم تبلیغ کنی
    اره دیگه
    انقدر حاج خانو حاج خانوم کردی که...

    همینم مونده دیگه.

    حقتونه دو تاتونو بزنم پخش زمین شین ها :razz:
    سلام
    موضوع پایان نامم خانه کودکه
    کسی رو سراغ دارین کمکم کنه؟؟
    مطالعاتم کامله
    اما باز جای کار داره:(
    تقدیم به خدایی که در این نزدیکی است:
    امشب گمان کنم که خیال تو بر سرم زده
    که این چنین شاعرانه شده است حال من
    با ماه شروع شد این خیال....
    و من همچنان بدان خیره مانده ام
    گویا تمام وجودم را خشک کرده اند
    در آن زمان که تنهایی بین ما شدت گرفت
    این حس عجیب خدایا چه باشکوه
    در قلب من نشست و من هنوز به حیرتم
    اکنون که من و تو چه زیبا ما شدیم
    دیگر شکست فاصله ها
    آتش گرفته است این خود فرعونیم
    باشد که وجودتو آرامش قلب من شود
    این لحظه را با هیچ چیز عوض نمیکنم...خدای من...
    حالم خرابه
    چشامو بستم
    رفتم
    تق تق
    کیه
    منم
    تنهایی
    ببخشید شما؟
    به جاون نمیارم
    لای در رو باز میکنه
    از پشت اون زنجیر
    یه نگاه میندازه
    میگه چقدر اشنایی
    نگه تو خونه میندازه
    میبینه شبیه عکسه
    دقت که میکنه
    میبینه نه اون عکس نیست
    یه آینه است
    که تصویر خودشو میبینه
    بعد نگاه به من میندازه
    جا میخوره
    میبینی شبیه خودشم
    اروم زنجیر رو برمیداره
    در رو باز میکنه
    آره
    خودشه
    بوی همدیگرو میدیم
    بغلم میکنه
    میگه تنهایی
    به دلت خوش اومدی
    معلومه کجایی
    دلم واست تنگ شده
    چشامون پر اشکه
    این یعنی چی
    یعنی اینکه تنهایی
    خوشحال باش
    دلت هنوز ززنده است
    داره میتپه
    وااااااااااااااااااااااااااااااااای چی نوشتم صدیق
    باور کن چشامو بسته بودم
    همینجوری نوشتم
    دستشم نمیزنم
    اگه غلط نوشتم خودت درستش کن
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا