D
پسندها
284

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • برادر خوبم سلام،
    شماره جدید فال موفقیت رو گذاشتم، البته با تاخیر...
    دوست داشتید ببینید:


    :gol:12پیام کوتاه برای متولدین 12ماه سال (شماره 4 نیمه دوم آذرماه):gol:
    سلام خاهش میکنم دوست عزیز. ok حتما براتون انجامش میدم . البته الان یکمی خودم گرفتارم ولی در اولین فرصت براتون انجامش میدم و میفرستم
    سلام داداش!!!
    مثل اينكه توام مثل من عشق ماشيني هااااا
    ماشينت چيه؟؟
    206؟؟
    مشکلات خود را بر ماسه ها بنویسید و موفقیت هایتان را بر سنگ مرمر.
    پرمودا باترا:gol:
    سلام دوست عزیزم
    خوبی؟خیلی وقت بود نشده بود بیام چه عکسای قشنگی برام گذاشته بودی مرسی عزیزم
    مكانيك . الكترونيك
    به هر حال ممنون از درخواست دوستيتون!!!!!!!!!
    مسابقه بهترین خواننده باشگاه مهندسان ایران

    برا بقیه هم بفرستید


    گریزی نیست ...

    همیشه بی آنکه بخواهی

    اتفاق خودش را می اندازد

    وسط زندگی ات !

    بعد هم می رود

    تو می مانی و اینهمه چه کنم ...

    با ذهنی که مدام تکرار می کند:

    "حالا که اتفاقی نیفتاده

    دوست نداشت بماند، رفت...همین!"

    حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !

    می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...

    به قول خودش

    فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !

    می روم با یک آرزو

    کاش هیچ وقت نمی گفتم:

    کاش ...


    س.بارانی
    سلام
    من تا حالا با آباكوس كار نكرده ام تازه رفتم سراغ انسيس
    اگه مي تونستم حتما بهت كمك مي كردم
    اگه باز هم كاري داشتي بهم خبر بده تا اگه تونستم كمكت كنم
    سلام، من مهندسی مکانیک نخوندم، مهندسی شیمی خوندم. فکر کنم باید از بچه های مکانیکی کمک بگیرید.
    با مامانی قهری دنی جون؟
    سراغی از من تنها نمیگیری دیگه... !!!! چه خبر شده / نکنه فراموشم کردی پسر خوشگلم؟.....
    خدایا شکرت ..........................
    کودک نجوا کرد:خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک در چمنزار آواز خواند ولی کودک نشنید

    پس کودک فریاد زد:خدایا با من صحبت کن!و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد

    کودک فریاد زد :خدایا یک معجزه به من نشان بده و یک زندگی متولد شد ولی کودک نفهمید

    کودک در نا امیدی گریه کرد و گفت: خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم،پس خدا نزد کودک آمد و او را لمس کرد ولی کودک بالهای پروانه را شکست و در حالی که خدا را درک نکرده بود از آنجا دور شد.

    سلام عزیز جان
    قربونت برم، انشاالله که موفق باشی
    ما همیشه دوست داریم
    اگر با خردی، هرگز گرد بدی مگرد، که نیکوترین کسان آن بود که بیرون و درونش پاکیزه و نیک باشد.
    بزرگمهر:gol:


    دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ...

    آرام آنها را ورق زد ...

    صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ...

    کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد !

    بادی وزید ...

    برگها به سرعت ورق خوردند ...

    مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ...

    و او غرق در اوهام دنیا

    رفتن هیچ کدام را حس نکرد ...


    ....


    خدایی دید ...

    نوری دید ...

    تسبیح... گل...پرنده...درخت...

    و حالا اشرف مخلوقات : انسان !

    اشرفی که کنار ادات ایمان

    گل...پرنده ... درخت

    احساس حقارت می کرد !


    ...


    باران بارید ...

    خاطراتش را شست و با خود برد !

    او ماند ...

    بغض ماند ...

    تنهایی ماند ...

    و

    نوری که در خاطراتش گم شد ...!


    NasibeH
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا