bmd
پسندها
2,747

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    ممنون
    خواستم یه کمی تنوع بشه آواتارمو عوض کردم چند روزی ولی دوباره همون سر آشپز رو خواهم گذاشت
    ممنون میشم اگه تو تایپکم نظرتونو بنویسین
    درس داشتم . رفتم کلاس زبان.
    نه نپرسیدم خودت بگو.یعنی چی؟!
    سلام
    خوبی ؟

    چیکار میکردی تو دریامون ؟ بوشهر ؟ چی شد ؟
    نجسن عمواوغلی
    میزانسان
    من در ترانسفر بین دنیای حقیقی ودنیای حقیقی ترم
    یاشا
    ممنونم چشم البته دیروز تا عصر خواب بودم
    ولی یادتونه تو تایپک ابطحی چقدر دور از جون شما ما رو چها پا خطاب کرد بعد تایپک قفل شد میدونم نباید اینو بگم ولی واقعا دست خودم نبود داشتم میرفتم بخوابم دیدم این اراجیف رو نوشته ناراحتم که صبر نکرد جواب بگیره حالا تا بیاد
    سلام صبح بخیر
    لطفا تایپک اخطار به مدیران سایت و تایپک دلایل من برای حمایت از احمدی نژاد رو ببینید من از فشار عصبی هنوز نخوابیدم
    سلام و شب بخیر
    امشب سعادت نداشتیم شما را ببینیم
    انشالله که هر جا هستید شاد و سلامت باشد.
    درپناه خدا
    یک اگر با یک برابر بود /پس چه کس آزادگان را در قفس میکرد ؟/معلم ناله آسا گفت :
    بچه ها در جزوه های خویش بنویسید :/یک با یک برابر نیست ;)
    معلم مات بر جا ماند /و او پرسید :/اگر یک فرد انسان واحد یک بود آیا باز /یک با یک برابر بود ؟/سکوت مدهوشی بود و سوالی سخت /معلم خشمگین فریاد زد :/آری برابر بود /واو با پوزخندی گفت:/اگر یک فرد انسان واحد یک بود /آن که زور و زر به دامن داشت /بالا بود /و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشتپایین بود/اگر یک فرد انسان واحد یک بود /آن که صورت نقره گون چون قرص مه می داشت /بالا بود / و آن سیه چرده که مینالید /پایین بود /اگر یک فرد انسان واحد یک بود /این تساوی زیرو رو میشد /حال میپرسم یک اگر با یک برابر بود /نان و مال مفت خواران /از کجا آماده میگردید ؟/یا چه کس دیوار چین ها را بنا میکرد؟/یک اگر با یک برابر بود /پس که پشتش زیر بار فقر خم میشد؟/یا که زیر ضربت شلاق له میگشت /
    سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام!
    احوال عموی خوبم چطوره؟
    معلم پای تخته داد میزد /صورتش از خشم گلگون بود /و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود /ولی آخر کلاسی ها/لواشک بین خود تقسیم میکردند /وآن یکی در گوشه ای دیگر جوانان رل ورق میزد /برای آن که بی خود های و هو میکرد و با ان شور بی پایان /تساوی های جبری را نشان میداد /تاریک/خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک /غمگین بود /تساوی را چنین بنوشت /یک با یک برابر هست /از میان جمع شاگردان یکی برخواست (همیشه یک نفر باید به پا خیزد )/به ارامی سخن سر داد /تساوی اشتباهی فاحش و محض است !!!!!
    برای آرزوهایی که میمیرند سکوتی میکنم سنگین تر از فریاد ...........
    به سلامت کیشی، آره 11، اما من ساعت 8 از خواب بیدار شدم، الان خوابم نمیبره، طول میشکه بدنم رو عادت بدم به چنین برنامه ای ...
    اومدم که .......اشکال نداره ....خوشحالم که خوشحالی ..این خوبه
    اوکی ..میبخشم ..همه دنیا رو با همه خوبیهاش به تو ....راضیت میکنه ؟!!
    تا بعد
    همش در فرارم و اينجوري اصلا نميتونم دروغ بگم بهتون..و اين بده چون تعريف هم نميتونم بكنم ازتون

    یکی از بزرگترین توهین ها رو بهم کردی...حرفی دیگه باهات ندارم.
    شبتون خوش
    نه گفتم مطمئن هستم ها..احساس اطمینان میکنم...فرق فوکوله..میدونم یه خرده شبیهن ولی فق دارن...یعنی من امکانش رو میدم که غلط باشه ولی من کاملا بهش رسیده م که درسته..میدونی چی میگم؟؟یعنی از معدود چیزاییه که باهاش به صلح رسیدم!
    من از مناظره متنفرم...احساس پیری میکنم در این مواقع..خیلی کم مناظره میکنم..وقتی میگم حاضرم درباره ش بحث کنم یعنی در این حد قبولشون دارم..میدونی چی میگم؟؟یعنی حاضرم خیلی پاشون مرام بزارم..
    من دارم اول بهت میگم چی کار باید بکنی..شاید خودت تونستی..دارم بهت ماهیگیری یاد میدم..اونجوری شاید تونستی هر روز یکی دو تا ماهی بگیری [IMG]
    میمون اونو جد ابادیدی میه منیم اونان شوخلوغوم وار؟؟؟؟
    پسر یه بار چیزی نگفتم
    الان همچین ضدحالی بهش بزنم تا عمر داره یادش نره
    من احساس غرور نمیکنم .احساس اطمینان میکنم....من با خودم کنار اومدم...پس این چیزها رو میگم...و اینها رو با اطمینان میگم..برام مهم نیست کسی ببینه..چون نظر شخصیم هست که بهشون معتقدم...خیلی کم پیش میاد چیزی رو با این اطمینان بگم..من وقتی اینجا میگم یعنی آماده م برای چیزهایی که میگم بحث کنم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا