bera
پسندها
2,303

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شما هم مثل داداش شهرام فوق العاده با محبت و مهربون هستید.
    ممنون از محبتتون.:gol:
    سسسسسسسسسسسسسسسسسلام داداسی بهنام،خوفی؟بسیار قسنگ بود،ادامه نداستتت؟!!!!!:cool:
    اینقدر دلم دریا میخوادددددد...............!!!!!!!!



    دریــــــــــــا...........................................................
    من متعلق به دریا هستم...........نمیدانم چرا سر از این شهر درآوردم.......!!!!!!!!!
    دریـــــــــــاا تو را میخوانم..............نجوای فریاد مرا میشنوی؟!!!!!!!!
    باران می بارید
    از سر دلتنگی
    چترها را بستیم
    زیر باران رفتیم
    همه از عشق و زیبایی باران گفتیم
    و کمی خیس شدیم
    ... باران می بارید
    کودکی آنسوتر
    همه تن جمع شده
    و به خود می لرزید
    جامه بر تن نداشت
    اشک در چشم و دعا بر لب داشت
    آرزویش این بود...
    یا که باران نبارد
    یا که چتری می داشت.

    باران می بارید
    باران زیبا نیست
    چشم آن کودک زار، روز و شب بارانیست

    میگن درد رو از هر طرف بخونی میشه درد؛
    اما درمان رو از آخر بخونی میشه نامرد؛
    مواظب باش واسه دردت به هر درمانی تن ندی
    سسسسسسسسسسسلام داداسی،خوبی؟ممنون از در خواست دوستی:redface:
    سلام
    مرسی از لینکی که گذاشتی
    من همیشه با دانلود از 4shared مشکل دارم
    نتونستم دانلودش کنم:redface:
    http://www.4shared.com/zip/MxcLvSXX/...-del-Doho.html
    ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیر
    ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

    امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی ، سایه از سر من تا سپیده مگیر
    ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم ، وقت دیدن او ، راه دیده مگیر
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/358381-گلت-قدر-عمری-رو-که-واسش-صرف-کردی-میدونه؟؟

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/358112-چقدر-با-خودمون-صادقیم؟

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/358536-رشتتون-چقدر-واستون-مهمه؟
    گاهی وسط یک فکر
    گاهی وسط یک خیابان
    سردت می کنند،داغت می کنند
    رگ خوابت را بلدند،زمینت می زنند.
    فاش می‌گویم و از گفته‌ی خود دل‌شادم
    بنده‌ی عشقم و از هردو جهان آزادم
    طایرگلشن قدسم چه دهم شرح فراق
    كه در این دامگه حادثه چون افتادم
    من ملك بودم و فردوس برین جایم بود
    ادم آورد در این دیر خراب‌آبادم/
    سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
    به هوای سركوی تو برفت از یادم/
    نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
    چه كنم حرف دگر یاد نداد استادم/
    كوكب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
    یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم/
    تا شدم حلقه به‌گوش در میخانه‌ی عشق
    هر دم آیدغمی از نو به‌مباركبادم
    میخورد خون دلم مردمك دیده سزاست
    كه چرا دل به جگرگوشه‌ی مردم دادم
    پاك كن چهره‌ی حافظ به سرزلف ز اشك
    ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم
    یه پروانه را با دستات می گیری

    بدش می خوای ببینی زنده هست؟

    انگشتاتو باز کنی .... فرار میکنه

    محکم بگیری....می میره

    دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست
    هیچ وقت
    هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
    امشب دلی کشیدم
    شبیه نیمه سیبی
    که به خاطر لرزش دستانم
    در زیر آواری از رنگ ها
    ناپدید ماند
    تاپیک : عکسهای نوروزی شما
    .
    .
    هدف : ایجاد یک مجموعه زیبا و به یاد ماندنی ، از نوروز 1391.

    موفق باشید . :gol:
    از این شب های بی پایان،
    چه می خواهم به جز باران
    که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم
    نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم
    و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...
    به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،
    دریغ از لکه ای ابری که باران را
    به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند
    نه همدردی،
    نه دلسوزی،
    نه حتی یاد دیروزی...
    هوا تلخ و هوس شیرین
    به یاد آنهمه شبگردی دیرین،
    میان کوچه های سرد پاییزی
    تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟

    ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن
    که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم
    ببار امشب!
    من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.
    ببار امشب
    که تنها آرزوی پاک این دفتر
    گل سرخی شود روزی!
    ودیگر من نمی خواهم از این دنیا
    نه همدردی،
    نه دلسوزی،
    فقط یک چیز می خواهم!
    و آن شعری
    به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...
    به نسيمي همه ي راه به هم مي ريزد، كي دل سنگ تو را آه به هم مي ريزد؟
    سنگ در بركه مي اندازم و مي پندارم با همين سنگ زدن ماه بهم مي ريزد
    عشق بر هم چيدن چندين سنگ است گاه مي ماند و ناگاه به هم مي ريزد
    هر چه را عقل به يك عمر بدست آوردست، دل به يك لحظه كوتاه بهم مي ريزد
    آه، يك روز همين آه تو را مي گيرد، گاه يك كوه به يك كاه بهم مي ريزد
    خدایا
    از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار.
    نگاهی ،
    یادی ،
    تصویری ،
    خاطره ای
    برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد
    روزی چقدر عاشق بودیم
    بر ما سالی گذشت،بر زمین گردشی و بر روزگار حکایتی،امید آنکه کهنه رفته باشد به نکویی و نو همی آید به شادمانی.

    سال نو شما هم مبارک،ببخشید دیر شد،نبودم که جواب بدم


    با آرزوی غروب غمها و طلوع شادیهایتان.
    سلام بهنام جان.سال نو مبارک با آرزوی بهترینا برای تو.مرسی از متنای قشنگت.
    بنده ای خدا را گفت : اگر سرنوشت مرا تو نوشته ای پس چرا دعا كنم؟...


    خدا گفت: شاید نوشته باشم هرچه بنده ام دعا كند....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا