behnam-t

behnam-t

عضو جدید از آستارا(محل کارم)
عضویت
ارسال ها
527
پسندها
482
امتیاز
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ترکیه
    سلام.باشه قبول نتونستی ولی چرا 24 ان هستی؟با کیا هستی که وقتی ما میرسیم میری؟به هر حال بیخیل میشم ولی با شوق و ذوق میام تا با هم حرف بزنیم بعد میری.این رسمش نبود.توی این دنیا که هیچ کس در کمون نکردن ولی درکت میکنم.باشه هر وقت سرت خلوت بود بگو تا بیام.نه بابا اشکل نداره ما عادت کردیم.ممنون.شب خوش
    یا علی
    zahra aram
    سلام بهنام جون ... خوبي؟
    بابت اشعارت ممنون عزيزم... خيلي به دل نشست... شرمنده زياد اينجا نمي يام بيشتر مي رم انجمن(www.iran-far.com ) احساس مي كنم اونجا محيطش از اينجا بهتره بهنام... بچه ها بيشتر با هم تعامل و همفكري دارن... خوشحال ميشم اونور ببينمت...
    علی رضا1111
    سلامووووووووووووووون علیکم
    بهنام خیییییییییییلییییییییییییییی تو فکرم چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    کی بت بر چسب چسبونده؟؟؟؟؟؟؟؟
    غلط کرده
    بگو کی گفته تا خودم حالشو بگیرم
    *** s.mahdi ***
    در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم
    در چشم نکورویان زیبا همه او دیدم

    در دیده‌ی هر عاشق او بود همه لایق
    وندر نظر وامق عذرا همه او دیدم

    دلدار دل افگاران غم‌خوار جگرخواران
    یاری ده بی‌یاران، هرجا همه او دیدم

    مطلوب دل در هم او یافتم از عالم
    مقصود من پر غم ز اشیا همه او دیدم

    دیدم همه پیش و پس، جز دوست ندیدم کس
    او بود، همه او، بس، تنها همه او دیدم
    *** s.mahdi ***
    اي ره گشوده در دل دروازه هاي ماه
    با توسن گسسته عنان
    از هزار راه
    رفتن به اوج قله مريخ و زهره را
    تدبير مي کني
    آخر به ما بگو
    کي قله بلند محبت را
    تسخير مي کني ؟
    *** s.mahdi ***
    ممنون گلم اشعار زیبا و قشنگی بید ...
    شاد و سلامت باشی گلم ...
    گویا در هم میهن هم در خدمت بودیم درسته ... !!
    *** s.mahdi ***
    یا که به راه آرم این صید دل رمیده را
    یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را
    یا ز لبت کنم طلب قیمت خون خویشتن
    یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را
    کودک اشک من شود خاک‌نشین ز ناز تو
    خاک‌نشین چرا کنی کودک نازدیده را؟
    چهره به زر کشیده‌ام، بهر تو زر خریده‌ام
    خواجه! به هیچ‌کس مده بنده‌ی زر خریده را
    گر ز نظر نهان شوم چون تو به ره گذر کنی
    کی ز نظر نهان کنم، اشک به ره چکیده را؟
    گر دو جهان هوس بود، بی‌تو چه دسترس بود؟
    باغ ارم قفس بود، طایر پر بریده را
    جز دل و جان چه آورم بر سر ره؟ چو بنگرم
    ترک کمین گشاده و شوخ کمان کشیده را
    خیز، بهار خون‌جگر! جانب بوستان گذر
    تا ز هزار بشنوی قصه‌ی ناشنیده را
    venous_20
    ممنونم:gol:
    یه سوال؟
    شما چطوری توپروفایلم پیام نوشتید ولی اسمتون درقسمت بازدیدکننده ها ثبت نشده؟
    راه بخصوصی داره؟
    Mitra_Galaxy
    سلاااااااااااااام ممنون از شعر زیبایی که فرستادید
    معلومه به شعر علاقه زیادی دارید

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا