مصرع ناقص من کاش که کامل می شدشعر در وصف تو از سوی تو نازل می شدشعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیستواژه در دست من آنگونه که می خواهم نیستمن که حیران تو حیران توام می دانمنه فقط من که در این دایره سرگردانمهمه ی عالم و آدم به تو می اندیشد شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشدکعبه از راز جهان راز خدا آگاه استراز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله استکعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دیدخود زلیخا شد و خود پیرهن صبر دریدکعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشتقلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چهمست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ستکهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ستروز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید