آنگاه که غرور کسی را له میکنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت را میبندی
تا صدای خردن شدن غرورش را نشنوی
آنگاه که خدا را میبینی و بنده خدا را نادیده می گیری
میخواهم بدانم دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی
تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت را میبندی
تا صدای خردن شدن غرورش را نشنوی
آنگاه که خدا را میبینی و بنده خدا را نادیده می گیری
میخواهم بدانم دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی
تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟