ataata117
پسندها
342

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • جدایمان کردند. . .
    من را به مدرسه‌ی دخترانه و تو را پسرانه.
    دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند؛نیمکت‌های خانم‌ها و آقایان! با درها و راهروها و ورودی‌ها و خروجی‌های خواهران و برادران.
    در اتوبوس با میله‌ها و در دریا با پارچه‌های برزنتی. . .
    تا آنجا که در تاکسی و خیابان، از زور نادانی و بیماری و عقده‌های جنسی، من در پی یك نگاه و توجه و متلك از تو باشم و تو خود را به من بمالی و برهنگی ساق پایم حالی به حالی‌ات کند و نگاه حریص‌ات مانتو ام را بدرد.
    جدا و بسیار دور از هم قد کشیدیم، آنقدر که تا پایین تنه‌هایمان معذب‌مان کرد خیال کردیم عاشق شده‌ایم و چون عاشق هستیم باید ازدواج کنیم و بعد هم با هزاران عقده‌ی بیدار و خفته به زیر یک سقف رفتیم.
    و من باید تقاص همه‌ی این فاصله‌ها را بپردازم؛
    باید که تنم بلرزد وقتی هوا تاریک می‌شود و من تنها در خیابانم؛ وقتی دنبال کار می‌گردم؛ وقتی تاکسی سوار می شوم.
    اینجا یک توالت عمومی است!!!
    بِهِتان بر نخورد...
    آخر سالیانِ سال است که در همه جای دنیا فقط توالت‌ها را زنانه و مردانه کرده‌اند.
    نمیبخشمش...




    کسی رو که وسط خنده هام




    وقتی ب یادش می افتم




    گریم میگیره!

    اگردیوانگی نیست...


    پس چیست؟



    وقتی دراین دنیای ب این



    بزرگی



    دلت



    فقط هوای یک نفررامیکند!
    -وقتی بهم گفتی ک تااخردنیاباهاتم تازه فهمیدم ک

    چرامیگن دنیادوروزه!!!



    ازتکراردوستت دارم خسته شدم٬کمی هم توبگو

    تانازکنم!نترس...باورم نمیشود.
    -سخته وقتی تواس ام اس ازت میپرسه خوبی؟
    توهم بابغض5خط تایپ میکنی٬ولی ب جایsendهمرو
    پاک میکنی ومینویسی:خوبم مرسی توخوبی؟
    دلـگیـــر مباش ، دلت کہ گیـر باشد ،
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    رهـــــا نمے شوی !
    خـداونـد ، بندگــاטּ ِ خود را ،
    با آنچہ بہ آטּ « دل » بســته اند مے آزمــاید !!
    یادت باشد
    دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا
    تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش
    حواست باشد ؛
    دل شکسته ، گوشه‌هایش تیز است.
    مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،
    مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود...
    صبور باش و ساکت ...
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    هرچند این زمانه ...دلم تنگ است
    امروز بی بهانه دلم تنگ است
    چشمت قرار بود بجوشد باز
    باز ای شرابخانه دلم تنگ است
    مجنون قصه های تو خود را کشت
    یعنی که عاشقانه دلم تنگ است
    من کوچه کوچه کوچه دلم تاریک.....
    من خانه خانه خانه دلم تنگ ست
    باران ترانه های لبم را شست
    باران...لبم...ترانه.....دلم تنگ است
    در من تمشک بوسه نمی روید
    زخمی بزن جوانه! دلم تنگ است
    لبخند خاطرات مرا برگرد
    برگرد کودکانه دلم تنگ است
    دیروز یک نشانه ....دلم لرزید
    امروز یک نشانه .....دلم تنگ است
    سر را به شانه های که بسپارم؟
    آه ای کدام شانه ! دلم تنگ است
    اونکه یه وقتی تنها کسم بود
    تنها پناه دل بی کسم بود
    تنهام گذاشت و رفت از کنارم
    از درد دوریش من بیقرارم

    خیال میکردم پیشم میمونه
    ترانه عشق واسم میخونه
    خیال می کردم یه همزبونه
    نمیدونستم نامهربونه

    با اینکه رفته اما هنوزم
    از داغ عشقش دارم میسوزم
    فکر و خیالش همش باهامه
    هرجا که میرم جلو چشامه جلو چشامه
    دلم میخواد تا دووم بیارم
    رو درد دوریش مرحم بزارم
    اما نمیشه راهی ندارم
    نمیتونم من طاقت بیارم
    نمیتونم من طاقت بیارم
    اونکه یه وقتی تنها کسم بود
    تنها پناه دل بی کسم بود
    تنهام گذاشت و رفت از کنارم
    از درد دوریش من بیقرارم

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا