archi_arch
پسندها
5,561

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آره مریمی خودم کف کردم به عقلم این چیزا رسید!!امیر خودش اعتراف کرد نمی شه!!یعنی گفت بلد نیست gif رو resize کنه که متحرک بمونه.تازه یکی دیگه از بزرگان بچه های کامپیوتر(اسم محفوظ) هم گفت نمی تونه!![IMG] باشه الان همین کاری که گفتی رو می کنم.
    خودم حال کردم با خودم کلی!![IMG]
    مریمی زشت که نیست نه؟؟امیری هی میگه زشته!!
    آره!!دستت درد نکنه!!یه کارایی کردم!!اول توی TINYPIC کوچولوش کردم!!بعد SAVE کردم بعد کوچولو رو توی GIGAIMAGE آپلود کردم!!ولی هنوز ردهت میگه جای دو تاعکس هست که فقط این یکی رو نشون میده!!ولی خب یه جورایی خوبه دیگه نه؟!! ببین چه زحمتی کشیدم!!چون توی گیگا عکس رو که تغییر سایز می داد ثابت میکرد ولی توی تاینی متحرک تغییر سایز می داد!!خسته شده انقدر فسفر سوزوندم!![IMG]
    مرسی مریم جون :gol:
    عکس از بچگیم ندارم ... الان هم خونه نیستم ... ولی بچگیهام خوشمل بودم :w16:
    منم خوبم
    می خواستم بگم خیلی زحمت می کشی ... و یه خسته نباشید گفته باشم :d
    منظورت ديشبي هاس؟ خب جاني اول گفته بود من نمي‌تونم ادبي بنويسم... تشويقش کردم که بنويسه بعدم نوشت و پاکش کردم... مث همون جريان خودت...:w05:
    ...
    يعني چي يه تاپيک کنارش بزنم؟:question:
    چندتا سایت میگی بهم؟من زیاد بلد نیستم !!همش رو همین آپلود می کردم
    منظورت چيه؟
    کدوما رو پاک کردم؟ بگو تا نمايشش بدم...
    فقط ديشب چندتا اسپم از جاني دپ بود همين...
    خب نظر بذار
    اما فردا پاکش مي کنم خودت مي دوني بين خاطرات فاصله مي افته بعدا آفت مي شه
    مریمی به کسی نگو!!حجمش یه مقادیری بالا میباشه!! توی tinypic حجمش رو تغییر میدم!!ولی اینجا نمی تونم چه جوری باید این کار رو بکنم!!اگه بخوام اول توی کامپیوتر این رو بکنم ثابت میشه!!دیدی که چه گنده بود!!
    قربونت برم.آره بابا این امیری خودش بی سلیقه ست تازه به همه دستور هم میده!!فقط tinypic رو ***** کردن بعضی از کاربرا عکسم رو نمی بینن!! اونم عیب نداره همین که خودمون میبینیم بسه![IMG]
    مریمی الان یه نگاه بنداز!!ببین اگه خوب نیست کوچکترش کنم!!خدا آدم رو محتاج این قوم مذکر نکنه!!خودم درستش کردم!! [IMG]
    شبا خیلی قشنگه
    مخصوصن وقتی دله آدم می‌گیره
    با اون تاریکی بی حدش، خیلی قشتگه
    تو فصل سهمیه بندی، برق میپرید، آخ جوون
    تاریکه تاریک
    بیرون هیچی معلوم نبود، شبایی که اصلن ماهی نبود

    خدا رو شکر اینجا، اطراف منظورمه، زیاد دور نیست، انقدر تاریکی داریم که از فاصله چند صد متری، دو نور خیره کننده براحتی دیده میشه، خرگوش یا گرگ، شاید روباه و سگ وحشی، و حیوونات دیگه، مخصوصن لبه رودخونه، صدای آب، ماهی هایی که خیلی دوس دارن از آب بپرن بیرون، پرنده، زوزه حیوونات، سایه ترسناک جنگل ( نخلستان ) و ترسی خیره کننده که همه وجود ادم رو در بر میگیره و این وجود خداست که سره پا نگهت میداره، بهش نگاه میکنی، لبخندی آروم

    حیف که خیلی خیلی خطرناک شده این منطقه، مناطق اطراف منظورمه، با اتفاقات وحشتناکی که میفته آدم ازش میگذره، منتظر شبی میمونیم که برق بره، توی شهر، لبه دریا، توی این تاریکی وهم بر انگیز، ساعت 2 بامداد، به صدای دریا گوش میکنی و آرامش زیباییش

    :d
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا