کاری میکنم کارستان
دست باد را میگیرم ، کشان کشان به باغ می آورم
کمی گرد غروب به روی خورشید میپاشم
و حرارت هوا را به خنکای غروب میرسانم
چه صحنه ای خواهد شد
من ، تو ، درختان سرمازده ی پاییز
برگهای ریخته بر سطح خواب آلوده ی خاک
و تلالو طلایی غروب آفتاب روی پوست زمستانی ات
و حسی عجیب در من
حسی عجیب به شکل یک هراس شیرین
و رقص فرشته ها لابلای شاخه های ایستای باغ
و ترنم خوش نغمه های آرامش در کوچه باغ ذهنهامان
و صدایی از تو که مرا میخواند
و...