بله بانوی من... حق با شماست....
سحر شد و شما هنوز در این بارگه به کنکاش مشغولی...
تو را زکنگره ی عرش می زنند سفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است....
اجازه ی ترخیص می فرمایید؟
نه آخه با دوای دکتر خوب نمیشه... میدونی دردش مثله چی بگم.؟..؟؟ مثل یه چیز میمونه...مثل خنجر.... بدجور پهلوهام درد میکنه...انگار یکی از پشت بهم خنجر زده... یا می زنه!
سلام بر عزیز دل
خوبید؟
نماز و روزه ها قبول / ببخشید من کمی گرفتارم و زیاد وقت نمی کنم برای عرض ادب خدمت برسم
ولی همیشه به یاد دوستان خوبم دراین باشگاه هستم
شاد و موفق در پناه خدا
التماس دعا
ما که میترسیدیم از هجرت دوست..
کاش میدانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم ..
چه بهایی دارد...
کاش میدانستیم که سفر یعنی چه...
و چرا مرغ مهاجر وقت پرواز به خود میلرزد...