یادته سر پایان نامه ت در به در دنبال پوست گاو بودی؟ حالا، من هم یه چیز تو اون مایه ها یه مقداری مهندسی تر، یه مقداری تر و تمیزتر. گیر یه کدم که درست جواب بده.
چرا تقریبا حالا ، ما خوبیم ، راس می گی آخه غیبت هم نبود خدایی همش تعریفت می کردیم
به به ، خالی باشی میرسی ، منم مشغول درس و کلاس و دانشگاه مثل همیشه ، می گم از اون موقه که بهم می گفتن جقله و اینا 4 سال می گذره هاا ، فکر نمی کنی یکم بزرگ شده باشم ؟
امروز کلی بهم روز مرد و تبریک گفتن
والا یه جا دیدم خودت گفته بودی درس می دم و اینا ...[IMG]
من از دلواپسی های غریب زندگی دلواپسی دارم
و کس باور نمی دارد که من تنهاترین تنهای این تنهاترین شهرم
تنم بوی علفهای غروب جمعه را دارد
دلم می خواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم
و یا یک تابلوی ساده.....
که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز
و این نقاشی دنیای تنهایی
بماند یادگارخستگی هایم
و می دانم که هر چشمی نخواهد دید
شهر رنگی من را