ARAMESH
پسندها
5,706

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • احیاناً خواهرت بهت نگفته خیلی اعتماد به نفس داری؟؟؟؟؟
    مرسی شبت بخیر گل دختر اگه حرفی زدم که ناراحت شدی ببخشید شوخی بود برام همیشه عزیز و محترمی...
    شبت بخیر با یه عالمه گلهای خوشگل
    منم همین حس و دارم شب شما هم بخیر...
    البته الان یه پیام خوشی واسم اومد یکم میتونم بیشتر بخوابم فردا ورزش تعطیل شد
    منم با خواهرت هم نظرم البته یکم بیشتر.......... دقیقا راست گفته....
    خدا رو شکر البته شما دخترا توی خونه کاره خاصی که نمیکنین بخوابین بهتره.... حالا خارج از شوخی خدارو شکر کم خوابی نداری چون واقعا بده....
    خوشحال شدم از هم صحبتی باهات آخه خیلی وقت بود با هم حرف نزده بودیم من دیگه برم لالا فردا خیلی کار دارم البته اگه کارم نداری
    آخر شبی میخوای منو بخندونی خوب!!!!!؟؟؟؟؟
    خوش به خالت تمام این سر دردهای که بعضی وقتا میگیرم ماله کم خوابیمه چی کار کنم اگر هم دراز بکشم زود بازهم خوابم نمی بره
    من کلا 4 الی 5 ساعت میخوابم واقعا بده وای نمیتونم یعنی عادت کردم
    خواهش میکنم نه زیاد عادت دارم.....
    شب دیر میخوابم و صبح زود بیدار میشم
    هااااااا؟؟
    چرا طعنه و كنايه ميزني؟؟؟
    چي شده؟؟چه كار بدي كردم؟؟:cry:
    ساقی از باده از این دست بجام اندازد
    عارفان را همه در شرب مدام اندازد
    در چنین زیر خم زلف نهد دانه خال
    ای بسا مرغ خرد را که بدام اندازد
    ای خوشا حالت آن مست که در پای حریف
    سرو دستار نداند که کدام اندازد
    زاهد خام انکار می و جام کند
    پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد
    روز در کسب هنر کوش که میخوردن روز
    دل چون آینه در زنگ ظلام اندازد
    آنزمان وقت می صبح فروغت که شب
    گرد خرگاه افق پرده شام اندازد
    حافظا سر ز کله گوشه خورشید بر آر
    بختت از قرعه بدان ماه تمام اندازد
    تو چرا پیامهای منو میخونی هاااان؟؟؟
    یادت رفته زیر کرسی چقدر پارسال فال میگرفتم البته پیری و هزار در سر
    ای بدکی نیست مادر جان..
    شما چه میکنی با رزوگار نه سرنوشت پدر من....
    خوبه به لطف خدا بر وفق مراده
    سلام ببخشید الان جواب میدم تازه رسیدم خونه....
    آره مادر جان میرم سر کار مثل یه مرد و با رضایت کامل..
    آره ديدم پيامشو.
    تاپيك نزدين؟؟چه بي سروصدا؟؟
    خوش به حال ملودي كه خوشبخت شد..:whistle:
    راستي سجاد چرا اينطوري شده؟
    اوه.:w15:
    من كه همون اول ميخواستم حذفش كنم.بعد ديدم راسل اومده داره ميگه چيكار كنيم و اينا..
    گفتم فعلا دست نگه دارم.:w15:
    آخه من ميخاستم گزارش نداده حذفش كنم.آخه بي ربطه.:w15:
    ني دونستم تو اين چيزا هم بايد مشورت كرد..:w15:
    بالاخره تجربست.:w15:
    آره خودش گفت آرام فقط فکر شوهره، بعدش بهش گفتم خب چرا؟ بعدش اون جواب داد که خب فکر چی باشه؟ وای مردم از خنده....
    هیچی شجره نامه و هر چی که فکر کنی...:دی بعدش هم میگفت آرام همش فکر چیزه...این رو که گفت دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم....زدم زیر خنده که گوشی از دستم افتاد....:d
    همش تقصیر خودته....
    شما كه صاحب اختياريد.برچسب ها و عناوين براي من ذره اي اهميت ندارند. براي به كار بردن اين واژه در مورد من، بايد از مريم اجازه بگيري... چرا كه ميترسم معنيش عوض بشه و مريم بعدا" نتونه استفاده بكنه.
    به به آرام خانم، چه خبر؟ امروز یه چیزایی دربارت از مانی شنیدم...:دی کلی هم غیبتت رو کردیم و کلی هم بهت خندیدیم...:دی
    سلام عسلم
    آرااام خيلي دلم واست تنگ شده بود...خيلي زياد
    مرسي خوجمل خانوم[IMG]
    [IMG]آره ديگه من مي دونم چه جوري هيجان خونتو ببرم بالا!

    آرام من بايد برم ديگه...:w05:
    [IMG]
    چاکر ابجی هم هستیم..
    ادرس اینه:
    اریاشهر..بلوار شهید گلاب..میدان شهید گلاب..خیابان حسین مردی..کوچه ی مسجد الاجواد..
    دیگه اونجا بیای ما تابلوئیم..
    خدا بد نیده آرامش جان...
    نه منکه سرمایی نخوردم تازه نهارم نخوردم هنوز دم نکشیده تازه ساعت 4 هم باید سر کار باشم جالبه مگه نه؟؟؟؟
    اره ابجی..
    ادرسو به مریم دادم..
    منتظرتونم .. حتما باید بیاین..
    از اول محرم ما برنامه داریم انشالله.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا