anise b
پسندها
3,991

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام.[IMG] ای جانم:D مرسی از عکسا:biggrin::gol::w38: آخی عزیزم:( ببخشید:w05: به خدا زودتر می خواستم درستش کنم ولی سایت باز نمیشد:(:w05: بوس بوس:w38::w30: شاد باشی[IMG]
    توی امضات قبلا نوشته بودی وحشت میتونه خونه داشته باشه
    دیورز در مورد خانه ی وحشت صحبت کردی
    میشه یه کم توضیح بدی قضیه چیه؟
    چی داری؟ دپسردگی؟ باز یه چیزی گفتی که من هرچی ویکیپدیا و این چیزا رو زیر و رو کنم معنیشو پیدا نمیکنم:D
    منفجر نشییییییییییییییی
    امروزو نخواب
    حیفهههههههههههههههههههههههههه
    ببییییییییییییییییین
    چه آفتابییییییییییییییییییههههههههههههههههههههههههههه
    کوفت بشه این سایت.چرا با من اینکارو میکنه؟!؟:(همش قط میشه.درست شد میام صفحه پیامارو درست میکنم برات
    انیسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
    عاشق پنجشنبه هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممممممممممممم
    خوبیییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:smile:
    سلاممممممممممم
    خوب اين ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خيلييييييييييييييي باحاله
    جكاتونو ميگم
    عاشق نجومين؟
    چيكارا كردين تاحالا؟باشگاه ميرين؟
    راستي كلاس چندمين؟!!!

    بعضي جمله هام شوخيه هاااااا
    ناراحت نشين
    انییییییییییس؟!؟!؟با میرزا آرنولد زلف علی خان اف اوقلی چیکار کردی؟!؟!؟؟!؟:cry:
    چرا فک کردی که من فک کردم منظورت سیروانه؟؟؟؟؟فک میکنم قبلیه به شخصیتت نزدیکتر بود!!!!!درسته؟؟؟؟
    با اینکه نیستی انیسم...:(


    امروز کنکور ارشد دادم:D نمی دونم کدوم نادونی مثه من نخونده امتحان میده؟!!!:mad::biggrin::surprised: ایشالا آزاد:cry:

    :w44:خب دلم برات تنگ شده:cry::w05:.........صفحتو دارم شلوغ میکنم:D:cry::d


    سلام انیسم:( خوبی؟ این چند روز قبل از اینکه خودت پیام بدی کشتم خودمو که واست پیام بزارم ولی سرعت در حد مرگ پایین اومده بود نمی شد:(
    اولش خییییییییییییییلی شوکه شدم:cry: فک کردم من چیزی گفتم که ناراحت شدی.[IMG] تا که دیروز گفتی.
    [IMG]ایشالا دلت شاد باشه عزیز دلم.[IMG]راستی گلم صفحم واست باز هست؟ اگه نیست درستش کنم.

    [IMG]
    این میشه درد، این میشه رنج، خو گرفتن به تنهایی، یعنی خداحافظی با هر سلامی، با هر حرفی، هر چی بیشتر میگذره خسته تر میشی، نا امیدتر میش، با خودت میگی ای کاش هرگز به اینجا نیومده بودم، اما انسان قایق نیست، انسان ماهی نیست،می دونم، میخوای اینو بگی که انسان میتونه دلش رو بزنه به دریا ، اما فاجعه اینجاست که دیگه وسوسه ی آنسوی دریا رو هم نداری، به تنهایی خو گرفتی و دلت از هر چه تو رو به قایق میرسونه میکنی، حتی اگه روزی باد قایق رو به تو برسونه ، اون رو پس میزنی و تا مرگ به زندگی ای ادامه میدی که انسانی با دوری از تو برای تو رقم زد و این خود مرگه
    میفهمی چی میگم انیس؟
    من سالهاست دارم قایقمو از دور تماشا میکنم
    مثل تنها قایقی که ذره ذره ازت فاصله میگیره ... میره و میره تا جایی که فقط بتونی نگاهش کنی... باید تمام سالهای عمرت رو توی جزیره ی تنهایی سپری کنی در حالیکه قایق نجاتت از دور پیداست... اما نمیتونی بهش برسی... فقط باید از دور تماشاش کنی و پیر بشی.... در حالیکه یک روز با همون قایق به این جزیره اومدی
    من عشقمو از دست دادم
    این چنتا درده؟
    عشقی که انقدر بهم نزدیکه که صدای قلبشو میشنوم اما انقدر ازم دوره که صدای فریادمو نمیشنوه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا