سلام داش امیر
خوشحالم که برگشتی... جات خیلی خیلی خالی بود
انشالله نتیجه امتحانات هم خوب از آب در بیاد
راستش بعد از تحقیق و تفحص فراوون تونستم شماره طرفو پیدا کنم اما یه مشکل بزرگی پیش اومد که جرات نکردم قضیه رو باهاش در میون بذارم. گفتم اول با خودت هماهنگ کنم اگه اوکی بود بعد تماس بگیرم (البته اگه دیرنشده باشه)
مشکل اینه که طرف رفته "ساختمان شرکت ملی صنایع پتروشیمی" و گفتم شاید اگه در جریان بذارمش خودش از طرح باخبر باشه و کلا ما رو دور بزنه و دست بکشه روی پروژه... آدم سالمیه... اما بالاخره آدمه دیگه هرچی سن بالاتر، حریص تر... شاید اگه واسه خودش هم نخواد واسه نوچه هاش دندون تیز کنه!
حالا تصمیم با خودت... ما تابع دستوراتیم. اگه میبینی مشکلی پیش نمیاد باهاش صحبت کنم وگرنه کلا باید بی خیالش بشیم. یا اگه میخوای شمارشو بفرستم خودت باهاش صحبت کن.
بله. خدا صبرت بده. من 2تا پیامو خوندم دیدم اگر من بودم اصلا توان مقابله نداشتم, خیلی کارت درسته
ببینم یعنی خدا با 50 درصد دین کار مارو راه نمیندازه (اعتماد بنفسو داری)
سلام امیرجان
خواهش میکنم. ناقابل بود
میگم ماشالله تو این چند روز که برگشتی حسابی سرت شلوغ بوده ها, از منه کچل یادبگیر, بببین از وقتی کچل کردم چقدرم سرم خلوت شده
آموزشی تموم شده, الآن تو مرخصیم. هفته بعد شنبه باز باید برم
امممممممممممیل اینقدلی دلم بلات یه ژله سوده بود که ندووو و نپلس،امیل دشتیاال به یاد نی نی لوسو هم بودی؟
سسسسسسسسسسسسسسسسسسلام یادم لفت بتونم،امیل شلا سه هفته است که نیشتی،باول تون این مدت که نت نبودم ولللی کلی یادت کلدم،به یکی از دوسیا دفتم که بلا پیام بزاله که جی جی خهههلی خهههلی دلس بلات تنگیده،مواجب خودت باسی هااااااااا،دوسی عزیزی هستی داداسی جونم
مژده ای دل که دگر سوم شعبان آمد
پیک شادی ز بر حضرت جانان آمد
مژده ای دل که برای دل غمدیده ما
هدهد خوش خبر از نزد سلیمان آمد
خیز ای دل تو بیارای کنون بزم طرب
که دگر موسم اندوه به پایان آمد