یه روز یه ترکه
اسمش ستار خان بود ، شایدم باقر خان،
خیلی شجاع بود،خیلی نترس،
یکه و تنها از پس ارتش حکومتی بر اومد،
جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد
فداکاری کرد،برای ایران،برای من و تو
برای اینکه ما یه روز تو این مملکت آزاد زندگی کنیم...