دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟ پسر: آره عزیز دلم . . . دختر: منتظرم میمونی ؟ پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم . . . دختر: خیلی دوستت دارم . . . پسر: عاشقتم عزیزم . . . . . . بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت ، به هوش می آمد ، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد ... پرستار : آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی . . . دختر: ولی اون کجاست ؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت ؟ پرستار : در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت ؛ میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده ؟ دختر: بی درنگ به یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد ... آخه چرا ؟؟؟؟؟!! چرا کسی به من چیزی نگفته بود ... بی امان گریه میکرد . . .
چرا تو تالار کشاورزی واسه بعضی ها چشن تولد میگیرین واونو بعد از 10 روز منتقلش میکنین؟ ولی تاپیک منو که در مورد عید غدیر بود وازتون خواهش کردم که این چند روز منتقلش نکنین رو سریع انتقالش دادین؟یعنی جشن تولد دوستان از عید غدیر مهمتره؟
سلام.....لطف کردید تشریف اوردید تو پروفم......این اخراجیا انگار جدی جدی معروف می کنه ادمو.........همه چه دوست چه غیر دوست اومدنمو خوش امد گفتن....شاید همه فهمیدن نا حق اخراج شدم.....به هر حال گله ای نیست گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست.......شاد زی
سلام من خیلی وقته منتظرم ولی هیچ مدیری آن نبود....خوب شد شما اومدید
این تاپیک به شدت وقیحانست لطفا یه فکری براش بکنید
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/319490-من-اگرخدابودم