abu_72
پسندها
961

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چرا میگی عاشق اسم عاشقیرو خراب نکن چون اینجور ادما عاشق نمیشن.عشق خیلی مقدسه که بخوای روی اینا بزاری
    اره خوندم خب م نمیتونم فقط به توحق بدم هیچ وقت نباید یه طرفه به قاضی رفت شاید واسه کارش دلیلی داشته
    یعنی توی اتاق خودت باهاش تنهایی صحبت کردی اونم درباره ی دوستی فقط میخوام بدونم هر چی بوده گذشته
    یعنی فقط همون یه دونه دختر خالرو داشتی.پوریا بهم نگفتی تو باهاش تلفنی حرف زدی یا از نزدیک؟
    بینم تو دختر عمویی.عمه ای که دوست داشته باشه نداری یا اینکه فامیلا گیر بدن برای ازدواج با اونا
    هیچ تعریف خاصی برای حسم ندارم.
    اسب توی این دور و زمونه فکر نمیکنی یه خورده ضایعست بعدا همه توی فامیلاتون میگن پسره نوبرشو اورده با این عروس شمالیش.البته توی اون مزرعه خیلی مزه میده با یه اسب سفید
    مطمئن باش اگه حس خاصی بهت نداشتم تا الان خودمو اینقدر درگیر نمیکردم
    نه بابا عربی به درده تو نمیخوره یه بدن نرم میخواد که تو اینطوری نیستی
    نه متاسفانه اذری بلد نیستم رقصش خیلی قشنگه تکنو هم فقط رقص موجشو بلدم اون امادگیه جسمانی میخواد که من ندارم
    با اون هیکل تو عربی خیلی میاد نه شوخی کردم همون فارسی یاد بگیری بهتره
    اون مازندرانیان که پاهاشونوپرت میکنن اینقدر هم رقصشون خنده داره.کردا خیلی با حال میرقصن البته کرد خراسانی داریم کرد کرمانشاهی هم داریم.ولی کرد خراسانی رقص چوب داره یه جا اهسته میشه یه جا تنده خیلی با حاله رقص گیلانیا هم که حرف نداره.عربیم که واسه خودش یه عالمیه
    توی عروسی خواهرمم که با ترکا کردی میرقصیدم بعد میومدم این طرف با شمالیا میرقصیدم به حدی که دیگه نمیتونستم روی پاهام وایسم .خودم بهت یاد میدم
    وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نگو پوریا
    به من توی فامیل میگن جمیله رقاص هر جوری که دوست داشته باشی بلدم برقصم بعد تو بلد نیستی.
    میدونی شوهر خواهرم ترکه بعد من یه بار اون اوایل رفته بودم خونشون تولد بود بعد اونجا رقص کردی رو دیدم همون دقیقه ازش یاد گرفت
    بابا بی خیال من صبح تا غروب تو اشپزخونه نمیرم یه کاره بلند شم برم به مامانم بگه بهم یاد بده نمیگه این دختره خل شده
    نگو من خیلی عروسیرو دوست دارم به خصوص لباسشو
    ببخشید هنوز نپرسیدم به زودی بهت خبر میدم
    خواهره خودم همه ی اینکارارو کرد حنابندون که حتما باید باشه.ولی من حوصله ی نامزد بازیو اینجور قرطی بازیارو ندارم دلم میخواد توی یه شب عقد و عروسی رو با هم بگیرم برم تو خونه ی خودم فقط توی یه شب
    میدونی من همیشه به این اعتقاد داشم که ادما وقتی چیزی رو راحت بدست میارن راحتم از دست میدن پس برای بدست اوردن همیگه باید سختی بکشیم
    مگه نباید هر دوتاش باشه اول عروسی میگرن فرداش پاتخت پس فرداشم ماه عسل
    ما که اینجوری رسم داریم البته ماه عسل اختیاریه
    بله خوندم میبینم که نیمه ی گمشده پیدا کردی اونم همینطور فکر میکنه
    گفتم رعایت میکنم اما نگفتم کی
    خب وقتی که رفتم خونه شوهر رعایت میکنم .واسه اینکه هیچ وقت بابام بهم گیر نداده فقط داداشام بهم گیر میدن من از زور شنیدن خوشم نمیاد ولی شوهر فرق میکنه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا