دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست.
اگر به دنیا بگویی: "سهم منو بده..." دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..." و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی.
اما اگر به دنیا بگویی: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
دنیا هم بتو خواهد گفت: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...
از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛ با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند...!
ندان كه دوستت مي دارم
تمام دلخوشي ها ي من اين است كه نداني و دوستت بدارم
وقتي مي داني ومي راني ام
چيزي درون دلم فرو ميريزد ....چيزي شبيه غرور....
لطفا گاهي خودت را به نفهميدن بزن!!
وبگذار دوستت بدارم ...
بعد از تو هيچ كس الفباي روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند
نمي گذارم ...نمي خواهم...
من همين كه هستي ,دوستت دارم ...
حتي سايه ات كه ...
هيچ گاه به آن هم نخواهم رسيد!!!
زندگي كن به شيوه ي خودت!
با قوانين خودت...
مردم دلشان ميخواهد موضوعي براي گفتگو داشته باشند
برايشان فرقي نمي كند چگونه هستي...
چه خوب ...چه بد ...!!!
موضوع صحبتشان خواهي شد
پس زندگي كن به شيوه ي خودت!!!
چه خوب ...چه بد...
شخصی ب تازگی نابینا شده بود چون خود را با تفاوتهای جدید وفق نداد دچار افسردگی شد تا جایی ک شبها خوابش نمی برد و ب سر حد جنون رسید و تصمیم بخودکشی گرفت ولی موفق نشد ب روان پزشک مراجعه کرد. پزشک گفت زندگی ت واقعا دشوار است و بهتر است ب جای تطابق با آن خودت را خلاص کنی ! ولی نمی خواهم خانواده ات با ناراحتی مواجه گردند پس این کار را مخفیانه انجام بده تا گمان برند در خواب از دنیا رفته ای امشب قبل از اینکه ب رختخواب بروی ب منطقه ای نسبتا وسیع برو و تا میتوانی بدو آنقدر که دیگر توانی برایت نماند بعد به رختخواب برگرد وی این کار را کرد اما نتیجه ای نگرفت شب بعد دوباره با سرعت و قدرت دوبرابر دوید وقتی به رختخواب برگشت آنقدر خسته بود ک زود خوابش برد صبح بیمار غمگین زود بیدار شدو نسبتا سرحال بود پس بیتاب بود که زودتر شب شوددوباره شب شد و او دوید و بخاطر خستگی زودخوابید و صبح زود بیدار شد و سرحال بود نابینا تصمیم گرفت هر شب بدود ولی نه برای مردن بلکه برای زنده ماندن ونه برای زنده ماندن بلکه برای زندگی کردن
ت برای چ زندگی میکنی و برای چ حاضری ا زندگیت بگذری؟