وقتی خدا عشقُ آفرید ، لطف چندانی نکرد
وقتی خدا سگا رو آفرید ، بهشون لطف چندانی نکرد
وقتی خدا گیاهارو آفرید ، کارش معمولی بود
وقتی خدا تنفرُ آفرید، ی چیز بدرد بخور داشتیم
وقتی خدا منُ آفرید ، خودمو آفرید
وقتی خدا میمونُ آفرید، خواب آلوده بود
وقتی زرافه رو آفرید مست بود
وقتی مخدر رو آفرید ، چت بود
و وقتی خودکشی رو آفرید، کلافه بود
وقتی تو رو آفرید که تو تختت دراز کشیده بودی
میدونست چیکار می کنه
هم مست بود و هم چت
و کوهها و دریا و آتشُ یجا دُرُس کرد
اون یه سری اشتباه داشت
اما وقتی تو رو آفرید که تو تختت دراز کشیده بودی
تازه جهان ملکوتیشُ دید
چارلز بوکوفسکی
درووووووووووووود و دوصد بازم دروووووووود ب یار تازه دیرینه نمایمان
ای ژان خنده ت صدا هم داش یا از این درونی ماهیچه پیچا بود یا اصن در حد همون کش لب خلاصه میشد ؟! [IMG]
پاییز کلا ژیگره حالا هرجا باشه زیاد فرقی نیداره ، هرچند به بعضی جاها خو بیشتر میاد [IMG]
مخسی فیراوان .. ها روزهای بسی دلبرانه ایست به به [IMG]
وقتی با خانواده هستی لبخند بزن ..چون خیلی ها در آرزوی خانواده هستن ..
وقتی میری سر کار لبخند بزن ...چون خیلی ها در آرزوی پیدا کردن کار هستند..
وقتی تنت سالم وتندست هست لبخند بزن.....چون مردگان در آرزوی زندگی دوباره برای انجام کار های نیک هستند ..
وقتی داری خدای خودت رو عبادت میکنی لبخند بزن ...هستند کسانی که گاو را عبادت میکنند ...
لبخند بزن چون خودت هستی ...و خیلی ها در آرزوی اینن که جای تو باشن ...