یاربانو
پسندها
315

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • میسی عزیزم روز تو هم مبارک البه تاخیر من ببخش عزیزO:)
    سلام من كه متوجه نشدم خوبه يا بد
    ولي خواب تو اين سن فكر كنم ٦ ساعت كافي باشه
    انگليسيها درست گفتن:redface:
    من روزي سه ساعت ميخابم عادت كردم
    ولي بعضي روزها وقتي ميخابم بيدار شدنم با داد و فرياد مادرمه:redface:
    من آن پیرمرد خمیده پشتم

    که هر شب جمعه راهی دراز را می آید

    تا فانوسی بر کند دخیلهای فراموش شده را.
    ...
    توآن امام زاده مغروری

    که یک هفته انتظار را

    پایان نمی دهی به اجابتی
    خوش به حالتون من حسرت يه شب زود خوابيدن دارم
    خوشحال شدم ياربانو
    در پناه بهترين يار...
    شبت ستاره بارون...
    وقتي كه مي رفتي، بهار بود

    تابستان كه نيامدي، پاييز شد

    پاييز كه برنگشتي، پاييز ماند

    زمستان كه نيايي، پاييز مي ماند

    تو را به دل پاييزي ات

    فصلها را

    به هم نريز
    گاهگاهی که دلم می گیرد
    پیش خود می گویم
    آن که جانم را سوخت
    یاد می آرد از این بنده هنوز؟

    گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
    سالها هست که از دیده من رفتی لیک
    دلم از مهر تو آکنده هنوز .
    ديگه ندارم
    حتي نميتونم يه بيت شعر بنويسم
    خداحافظي كرد با من اون احساس :razz:

    هر روز يك شعر الان نميتونم :(
    ياد داري كه دلم چون كبوتر بر بامت نشست
    چشم اميدي كه بر دست تو بست
    اي دريغ !!!
    دانه اي از دست تو هرگز نديد
    دل من هرز پريد
    دل من هرز پريد ....
    رضا صادقي اين شعر واقعا با احساس خونده
    امروز سحر گفت يكي از شعراي خودم بنويسم
    يادش بخير حس قشنگي بود كه روي كاغذ سرشار ميشد
    عاشق بارونم :redface:
    زدن داريم
    وقتي حواست به خودت نباشه داريم
    جاي بارون بهاري روي چتراي شكسته ست:redface:
    يكم يعني احتياط بيشتر
    ياربانو ما بايد هميشه شاد باشه
    اگر نه ميزنمش:redface:
    تو همان عابری هستی

    که خزان دلم را

    با گام هايت

    بهار عشق کردی

    تو تکرار بارانی

    و نگاهت تابلو قشنگ شبی زيباست

    که مرا می خواند

    دلم آواره توست.
    سنگ نههههه
    يكم سنگ باشه
    هميشه شاد باشي
    دوستي واسه اين روزاست:redface:
    دست‌های تو را که می‌گیرم
    دیگر از همه چیز
    دست می‌کشم ...
    ---
    حافظ ایمانی
    کنارم نشسته ای
    چشم در چشم من.
    در ساعت شنی آب می ریزم
    شاید این احساس ٬ جاودانه شود!!!
    من : دهکده ها نبض حقایق هستند
    او : مردم دِه با تو موافق هستند

    ناگاه صدای خیس رعدی پیچید :
    باران که بیاید همه عاشق هستند !
    این قطار

    به هیچ‌کجا نمی‌برد تو را

    پیاده شو!



    ما در شهرِ اسباب‌بازی‌ها زنده‌گی می‌کنیم.
    چه‌قدر تنهاست

    شاعری که عاشقانه‌هاش

    دست به دست می‌روند

    به دست تو اما،

    نمی‌رسند!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا