یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خواهش میکنم فقط منحواسم نبود کجابیام کدوم تالار
    فعلاً خدا نگهدارتون. از همصحبتی با کسی که دغدغه ای شبیه خودم داره واقعاً لذّت بردم.:gol:
    بله خدا در نسل ما شانه نحیفانِ دل قوی(!) حتماً یه چیزی دیده که مارو انداخته وسط آتیش...اون روزی که پشت سر بقیة الله نماز بخونیم، این آتیش گلستان میشه!!

    "این قرن آنچنان که وعده داده اند، قرن غلبه ی حق بر باطل خواهد شد"*

    من می بینم روزی رو که این اژدهای هفت سر مغلوب میشه! تو همین یه ذره قرآنی که می خونیم خدا آیه به آیه به ما بنده خداها(!) امیدواری داده که: "ستمگران دست به دندان گزند" و "کافران گویند کاش مسلمان بودیم" و...اووووه! خدا کلی هوامونو داره...

    دل قوی دار...:gol:
    ---------------------------------
    * سیّد مرتضی تقریباً تو همه ی سریهای روایت فتح این جمله رو تکرار می کنه!!
    جنگ همیشه هست...نمیشه بر جنگ پیروز شد! همیشه بوده از درون تا برون...از نفس خود انسان شروع شده و تا گرفتنِ نفَسِ میلیونها انسان هم پیش رفته...حقیقتیه که همیشه جریان داره! مثل مرگ...مثل زندگی!

    جنگِ بیرونی متعدده...در انواع و اقسام...یه بار 8ساله، یه بار 8 ماهه! یه بار اسمش میشه فتنه، یه بار میشه تجاوز! حالا هم اسمش شده "جنگ نرم" که اصلاً هم نرم نیست! اتفاقاً خیلی سخته و سختجونی میطلبه!

    خلاصه اگه فتح اون بود که 8 سال جنگیدن و یه وجب خاک ندادن که بره...آره اسمش فتحه! ما در جنگ پیروز شدیم! امّا بر جنگ نه! چون هنوز هست...همیشه هست و خواهد بود! از ازل تا ابد! حالا این جنگ هم پیروزی داره...از اون مدل قشنگاش!! از اونایی که آخرش میگی: ایول! خوب شد جنگیدما!!
    جرئتی داد به من شکل دگر خندیدن/ یک تنه گاه به هشتاد نفر خندیدن
    گر شبی باشد و در حلقه ی رندان باشی/ می توان از سر شب تا به سحر خندیدن
    صبح در بدرقه ی حضرت ایشان با هم/ تکه انداختن و تا دم در خندیدن
    ذوق باید که تو را آب شود در دل قند/ تا شود سهم تو از عمر، شکر خندیدن
    گاه گاهی بنشینیم و بخندیم به هم/ خنده دار است به هم چند نفر خندیدن
    پیش از این خنده به جز وا شدنِ نیش نبود/ جرئتی داد به من شکل دگر خندیدن!!
    بهترین خنده همین است که من می گویم/ یعنی آن گریه که پنهان شده در خندیدن!!
    گر زمین هم خوردی، باز در آن حال بخند/ خنده دار است به هر حال دمر خندیدن
    روز و شب خنده کن، این کار چه عیبی دارد/ آدمی را نکند رنجه اگر خندیدن
    خنده کن خنده! بدان حد که درآید اشکت/ تا کند حال تو را زیر و زبر خندیدن
    در جهان هشت هنر را متمایز کردند/ هست از جمله ی این هشت هنر خندیدن

    ناصر فیض-املت دسته دار!!
    ----------------
    انقدر خوشم میاد از این بشر!!:D
    خب بزنید یه همچین تاپیکی...تو تالار مهدویت!! واقعاً اینکه "بزرگترین شادمانی رضایت از خود است" درسته...ما از خودمون راضی نیستیم که اینجوری دلمون گرفته و منهدمه!!
    ------------------------
    الان یه شعر از ناصر فیض میذارم، فیض ببرید!!!:D
    خدارو شکر...مرسی لطف دارین...ولی من واقعاً در اوجِ عرفان انتظار این" تو گور نبریم" رو عرض کردما!!!:D:gol:
    انشاءالله که آرزوی امام داشتن رو با خودمون تو گور نبریم!! من که خیلی منتظرم...
    نه...تو سپاه شر که ایشالا نیستیم...ترسم از اینه که نه حق رو یاری کنیم و نه باطل رو! این همه انتظار بعدش بی تفاوتی باشه! دوست ندارم هنگام ظهور تو هیچ جبهه ای نباشم...دوست ندارم نظاره گر باشم! سیاهی لشکر هم باشم، بسمه! فقط باشم!
    من خیلی این شعر رو دوس دارم...خصوصاً تیکه ی آخرش. ممنون که یادم انداختین...!!:cry::gol:
    اما
    با این همه
    تقصیر من نبود
    که با این همه...
    با این همه امید قبولی
    در امتحان سادهْ تو رد شدم
    اصلاً نه تو ، نه من!
    تقصیر هیچ کس نیست
    از خوبی تو بود
    که من
    بد شدم!

    از : قیصر امین پور
    دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
    همزاد نفسهامه
    برای من سرآغاز ی به معنای سرانجامه
    معنای سرانجامه
    از این خواب زمستونی شیبه غنچه پامیشم
    دلم گرمه که با خورشید ، دوباره همصدا میشم
    دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
    همزاد نفسهامه
    برای من سرآغاز ی به معنای سرانجامه
    معنای سرانجامه
    امید آغاز این راهه رهایی نقطه ی آخر
    حقیقت داره پس عشقو، باید باور کنم باور کنم باور
    منم مثل پرستوها که برمیگردن از صحرا
    دارم ابرارو میشمارم به شوق دیدن دریا
    دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
    همزاد نفسهامه
    برای من سرآغاز ی به معنای سرانجامه
    معنای سرانجامه
    من از آئینه میپرسم مسیر روشنی هارو
    غبار از چهره میگیرم میخوام زیبا بشم از نو
    یه عالم آرزو دارم برای بودن و موندن
    دوباره خوندنی میشه کتاب لحظه های من
    دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
    همزاد نفسهامه
    برای من سرآغاز ی به معنای سرانجامه
    معنای سرانجامه
    باد می‌امد و چاله روی چاله سفید می‌شد و
    کوچه آن‌قدر خانه‌ها را دور می‌زد
    که راه خود را گم کند
    سلام داداش على.خوبيد؟
    ببخشيدمن الآن اصلا حالم خوب نيست،نميتونم جوابتونوبدم.فعلا.
    سلام ماشاءالله چه خوب میحرفیدا.ممنونم..آره من رسیدم به اون خونه قلب و اینا
    دعای من میگیره؟؟؟؟نه از این خبرا نیست اما من ناامید نمیشم همیشه دعا میکنم..واسه شما و بچه های تالار نهج البلاغه هم همیشه دعا میکنم....یه حس غریبی به فضا و بچه های اونجا دارم خیلی مأنوس شدم..کاش تو رفتار و اعمالمونم واقعا دیده بشه
    شب سردی است ، و من افسرده.
    راه دوری است ، و پایی خسته.
    تیرگی هست و چراغی مرده.

    می کنم ، تنها، از جاده عبور:
    دور ماندند ز من آدم ها.
    سایه ای از سر دیوار گذشت ،
    غمی افزود مرا بر غم ها.

    فکر تاریکی و این ویرانی
    بی خبر آمد تا با دل من
    قصه ها ساز کند پنهانی.

    نیست رنگی که بگوید با من
    اندکی صبر ، سحر نزدیک است:
    هردم این بانگ برآرم از دل :
    وای ، این شب چقدر تاریک است!

    خنده ای کو که به دل انگیزم؟
    قطره ای کو که به دریا ریزم؟
    صخره ای کو که بدان آویزم؟


    مثل این است که شب نمناک است.
    دیگران را هم غم هست به دل،
    غم من ، لیک، غمی غمناک است
    چراانتظارنداشتى داداشى؟!
    واقعا لذتبخشه بازياشون.ولى حيف ك امشب مساوى شدن!
    ممنون که به یادم هستید...تو مناجات ها و دعاهاتون مارو از یاد نبرید.:redface::gol:
    واقعا ممنون...اما من گردو هم آورده بودما شما رفتی دیگه ندیدید..
    الان اینطوری باشه همه میگن عشق ما عقلانیه..ادما بعضی چیزارو ندونن واسشون بهتره به نظرم..واقعا لطف کردید مثال خوبی بود
    سلام داداش علی.شعری که گذاشتید برام خیلی قشنگ بود.دستتون درد نکنه!:gol::gol::gol:
    جز دعا کار دگر نیست مرا
    شب روزت همه شاد
    دلت از غم آزاد
    همه ایام به کام
    و تو پیوسته سرافراز و ز هر غصه برون
    همچو گنجشک به هر بام ودرخت
    بنشینی خندان
    وسبکبال تر از برگ درخت
    در هوا رقص کنان
    مشق پرواز کنی سوی سپیدار بلند
    و ز تو نغمه مستی آید ...
    لحظه هایت چون قند
    روزگارت لبخند
    هفته هایت پر مهر
    هر کجایی که قدم بگذاری
    همه از کینه تهی
    همه از قهر و عداوت خالی
    همه جا ، نام تو از مهر ، به لب ها جاری ...
    و تو با یاد خداوند بزرگ
    به سلامت ببری راه به پیش...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا