یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام علیک...خوبین؟
    خیلی ممنونم...
    (این عکس ینی چی؟؟؟من متوجه نمیشمش)
    یعنی دوست داری زندگی ت روی توهمات باشه؟!همیشه تو فکرت زندگی کنی؟! چرااخب؟؛
    ادما به امید زنده ان...
    رویاهادست نیافتنی ان و تموم میشن
    شما از این منــظر آدمی را تصور کنید که از بچگی و خانه ی پــدری سـاده دل، مهــربان ،خوش قــلب و کمی احساساتی بار آمده است. و حالا دوربینیِ روان شناختی پاک فرسوده و ویرانش کرده . این که تو از غــم و غــصه ی جهان ویران نشوی ، بلکه مداقــه کنی، به خاطر بسپری و هیچ از قلم نیندازی، حتی آن آزاردهنـــده ترین مسئله را، و در ضمن شــاد و شنــگول هم باشی، آن هم با تکیه بر احساس برتری اخلاقی بر اختراعِ کـــراهت انگیزِ عالمِ هستی - خوب، چنین روشی عالی است! ولی مسئله ، با همه ی لذتی که در پختن و پروردن کلام هست ، مسئله ی طــاقت است، و این که طــاقت آدم گاهی می بــُرد.آیا درک همه چیز یعنی که بخشیدن همه چیز؟ راستش نمی دانم. یک چیزی هست که من اسمش را می گذارم انــــزجــار از شناخت ، لیزاوتا.

    و این حالتی است که در آن کافی است دید تو تا به زیر پوست یک پدیده برود، و تو به کنه پنهان آن پی ببری تا که انزجاری بی تــاب و طــاقت به جانت بیفتد، نفرتی بی کم ترین رغبت به آشــتی.

    ***

    تریستان و تونیوکروگر
    نویسنده : توماس مان
    بتازم شکر خدا که بی کار نیستی..
    توکل بخدا اونم جور میشه ان شاء الله.
    نکالمه اخرم باکوثرراجع ب دنیا روبخون بدردت میخخوزه
    می توان عاشق بود
    به همین آسانی ..
    من خودم
    چندسالی ست که عاشق هستم
    عاشق برگ درخت
    عاشق بوی طربناک چمن
    عاشق رقص شقایق درباد
    عاشق گندم شاد!
    آری
    میتوان عاشق بود
    مردم شهر ولی میگویند
    عشق یعنی رخ زیبای نگار!
    عشق یعنی خلوتی با یک یار!
    یابقول خواجه، عشق یعنی لحظه ی بوس و کنار!
    من نمیدانم چیست
    اینکه این مردم گویند..
    من نه یاری نه نگاری نه کناری دارم...
    عشق را اما من،
    باتمام دل خود میفهمم!
    عشق یعنی رنگ زیبای انار..
    بچه رو به مادرش : مامان چرا بابا کچله ؟....
    مادر : بخاطر اینکه بابات خیلی فکر میکنه! خخخخ
    بچه : پس چرا موهای تو اینقدر بلنده ؟ :D

    مادر : خفه شو !
    ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
    ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟

    ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ

    ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ .. ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ
    ﻧﻬﺎﺩ.

    ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ...

    ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
    ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!

    ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟

    ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﻴ ﻜﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ
    ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ...

    ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ
    ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ،
    ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ
    ﻛﻨﻲ،،ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ
    ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ "


    ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ می فرماید :
    ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﺪﺍست روزی آن.

    ماهيان ازآشوب دريا به خدا شكايت بردند،درياآرام شد وآنهاصيد تور صيادان شدند. آشوبهاي زندگي حكمت خداست.ازخدا،دل آرام بخواهيم،نه درياي آرام.
    دلتان همیشه آرام....
    سهراب سـپهري:

    به حباب نگران لب يک رود قسم، و به کوتاهي آن لحظه شادي که گذشت،
    غصه هم ميگذرد،
    آنچناني که فقط خاطره اي خواهدماند..
    لحظه ها عريانند.
    به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
    زندگی ذره كاهیست،
    كه كوهش كردیم،
    زندگی نام نکویی ست،
    كه خارش كردیم،
    زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
    زندگی نیست بجزدیدن یار
    زندگی نیست بجزعشق،
    بجزحرف محبت به كسی،
    ورنه هرخاروخسی،
    زندگی كرده بسی،
    زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.
    ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ...
    تلویزیون داره میگه :
    جوونا باید مسیر زندگیشونو مشخص کنن تا موفق بشن ...
    یهو مامانم برگشته میگه :
    مسیرشون مشخصه دیگه ...
    اینترنت ..آشپزخونه...
    اینترنت...دستشویی...
    اینترنت...تخت خواب ...!!

    خخخخ
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا