یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • راه فرار از من چیست؟
    درب گریز بسته
    پای فرار بسته
    لب فریاد بسته
    چشم بینا بسته
    دست توانا بسته
    و جوانی که به ناچار کنج قفس نشسته
    راه فرار از " من " چیست؟
    پنجره خاموش
    مهتاب و خورشید خاموش
    نبض رهایی خاموش
    و در این باد، شمع جوانی خاموش
    راه فرار از " من " چیست؟
    داداش علی پیام خصوصیاتون پره. وقت کردین یه کم خالیش کنین ک جا واسه پیامای آبجی باشه.
    راستی این نی نی خوشگل که عکسش توو صفحتونه احیانا خواهرزادتون نیست؟
    دست زیر چانه
    چشم در چشم شیشه ی پرشبنم پنجره
    کوچه بارانی

    ابر بیتاب و طوفانی
    بوی خاک خیس در فضای اتاق
    وصدایی آشنا از کوچه ی بی عابر
    چیک...چیک...چیک
    باران میکوبد خود را به تن خاک
    اتاق خلوت، حجم پنجره شلوغ
    افکار من پر همهمه ، صداهای مبهم
    خاطرات در هم ، مثل پرده ی سیاه سینما
    اشکها،خنده ها،آمدنها و .... رفتن ها
    همه و همه ی دقایق سنگین عمر می آید و میگذرد
    و من غرق شده ام لابلای قطره های باران
    روبروی پرده ی سیاه سینمای عمرم
    سیر میکنم میان تک تک ثانیه های بر فنا رفته
    زمان چرخید و چرخید و چرخید تا رسید به آغاز

    میپرسی کدام آغاز؟؟؟
    آغاز من ، آغاز یک بودنِ تازه برای خدا ، برای زمین
    یک آغاز پر فراز،پر نشیب
    و مقارن شد این آغاز با پاییز ، با زردی برگهای همیشه در ترس
    و به ارث رسید از پاییز طلایی به من؛
    "یک عمر هراس" ، " یک عمر ترس"
    ولی من باز هم پاییزم را دوست دارم
    چون هنوز ریشه هایم بین خاشاک زمینش باقیست
    گم شده ام پشت دیوار لبخند ها ، تا نفهمد عشقم ، که دردش مرا به کجا کشیده است
    آهای دنیا کمی بایست ، اینجا کنار من بنشین ، تا بنگریم که خدا ما را کجا کشیده است
    دستِ بالهایم را میگیرم ، میروم پیش خدا ، گلایه میکنم از دنیا که مرا اینجا کشیده است
    مینشینم روبروی خود خدا و عشق را در او پیدا میکنم ،
    اما یادم نمیرود که عشق زمینی ، مرا به خدا کشیده است
    خدایا دلتنگم .......
    دیشب دلم باران گرفت
    در بی آبی چشمم ،سیلی درگرفت
    شهر چشمانم هوای بهاران گرفت
    دیشب دلم عجیب باران گرفت
    رفت گوشه ای نشست زانوی غم بغل گرفت
    سهم دنیای خود را از باران گرفت
    رفت تا اوج هق هق و دست بغض را گرفت
    وای که دلم چه بی مهابا گرفت
    وسعت دوست داشتن را اندازه نگیر ...

    زیادش هم کم است ...

    رشد کن ...

    شکل بگیر ...

    و کامل شو ...

    خودِ دوست داشتن مهم است ...

    نه زمانش ...

    نه پایداری اش ...

    نه مالکیتش ...

    و نه حد و حدودش ...

    سرت را بالا کن ...

    نگاه کن ...

    دوست داشتن خدا را ببین ...
    سلام دوست من

    فوق العاده بود .... واقعا ممنونم
    درک راز انارها تو این دوره کار هر کسی نیست ....خیلی خوبه که این دید رو دارین
    ممنونم
    کاش میشد خوده خوده بارون رو باهاتون قسمت کنم اما حالا که نمیشه حال و هواش رو قسمت میکنم...
    شبتون پر از آرامش و زیبایی و شادی...

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا