یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • :biggrin: اره ابجی یه دختری بود درست مثل یاسین ولی وقتی فهمید که من این جوری نیستم خودشو معرفی کرد گفت یاسینم . ابجی این یاسین من و امتحان کرده میدونه اهل این برنامه هانیستم خودش دلش می خواد. یاسین باور کن بخوایی بری اسمون و به داداش نگی خیلی بد جنس میشی. منم ببر اسمون
    بازاین خوبه.امروزفهمیدم یکی ازمسئولین دانشگاه حتی استخدام رسمی هم نیس ولی داره کارمیکنه...فکرکنین...
    باید کارکنه و اگه خلاف روالی باشه که مثلا بالادست میخواد اخراج!خیلی زوره خب...
    نه باووووووووووووو من به گور جومونگ بخندم که بخوام زن بستونم

    علی داش هست که دختره بخاطرشون چادری میشه خخخخخخخخخ
    بله یاسین خان :smile:


    آقا داداش من فقط تو آسمونا سیر میکنه

    هیچی رو زمین بندش نمیکنه

    حالا شم اگر بخواید میتونم در حقتون خواهری کنم به قول آقا داداش براتون آستین بالا بزنما :D
    نه بابا علی اشتب نگووو من کی زن زن کردم یادت نی

    عاشقتم

    اصن نگاهم نمیکنی

    بخاطرت چادری شدم :cool:
    ابجیشی اگاهدخت جان پس چرا زن نمیگیری واسش

    بابا اس هاش هم مشهوده میخوای نشونت بدم
    نه اجی خبری نیست این اقا پسر خودش فیلش یا د هندستون کرده میاد اینجا میگه تا براش استین بالا بزنن .من هروقت بخوام اقدام کنم به اجی ها می گم . یاسین همه فن حریفه
    والاما بچه بودیم ساعت نه خواب...
    تانیمه شب بیدارن..:دی
    شمام که بدتون نمیادش..اق دایی خوبه...

    چ کردین باشرکت؟دنبال کاررفتین؟
    این دفعه با تو میپرم میبرمت به عنوان شاگرد

    طرفای شما کوه داره برا پرواز؟
    بابا ضد ضربه کوجا بوده دو سه روز پیش بود فک کنم دشاتم رو ساختمونم کار میکردم جو گرفتته بود منو رفتم رو قوطی نشسم قوطیی که بیرون کار ساختمون بود جوش بدم اقا چشت روز بد نبینه پامون سر میخوره رو قوطی که نشسته بودیم پشت رو میشیم اگه به حر حالتی پامو قفل نمیکردم از سقف چهارم با مغز میرفتم تو اجر سفال

    اما من نترسیدم

    اما اینقد دلم سوخت از ریاد مادرم که زیر ساختمون اینو پدرمو شوهر خالم داشتن میحرفیدن کنار بقیه
    سلام آقا یاسین

    داداش من زن میخواد؟

    به کسی بگید که نشناسه علی آقا رو

    ولی منکه آبجیشم :D
    یاسین پرنده بال داره تو اسمونا چه حالی داره. اینقدرررررررر برو بالا که برنگردی من که یه بار برم اسمون دیگه برنمی گردم.
    سلام اگاه دخت دوما این علیه بابا زنش بدیم کشت بس هی گفت زن میخوام زن میخوام
    به فکر همه چیز

    اما مطمنم من نمیافتم چون یاسینم

    چون هنو ازراییل نتونست جواب سوالمو پیدا کنه تا بیاد جونمو ببره

    دوباری که اومد خیط شد خخخخخخخخخ
    نه بعید می دونم چیزیت شه یاسین شما زد ضربه ای . رفتی به اسمون نزدیکتر شدی خدارو صدا زدی از ما یادت نره زیادم به زمین زل نزن از اون بالا نهایتش باز میایی پایین تا می تونی زل بزن به اسمون که خیلی خوبه خیلی...
    مانیزهم...سرده بسی...
    و خشک...
    کجارفت امیراحمد؟پیش خاله ها..؟
    بازی چیزی دارین واسش حوصله اش سرنره؟
    پاهام و نوک سر انگشتام یخه نه اینکه از مرگ بترسم

    به فکر کارهایی که کردم نکردم بودم

    به فکر داشته ها و نداشته ها
    نه بابا من زن نمیبرم

    میدونی فردا پرواز دارم استرس دارم کمی

    اولین باره که میخوام تنهایی پارا گلایدرو رو تو هوا برونم

    تا حالا دو سه نفر خواب دیدن که من سقوط کردم و فرفری شدم اون دنیا
    اینسری نوبت خودته یاسین گوش پلو خودتو بخوریم ان شاالله . نه بابا من اهل تیکه انداختن نیستم داداشی . همیشه سلامت باشی پهلوون
    :D
    بلی بلی.کی جرات داره لپشو بکشه اخه...همچین دفاعیه بچه مون:)
    هوا انجا هم بس ناجوانمردانه سرداست عایا؟
    سلام آقا داداش

    متشکرم


    چه پروف شیکی مبارک باشه :D

    وجود با برکت شما کلی نعمت هست

    دعای خیر

    همین

    وقت ورود در حـــرم_تـو هـــوایی ام ..

    وقـت خـروج تــازه زمـیـن گــیـر مـی شـوم ....

    خداکنه هوایی شیم بازدوباره...........
    اوووووووو تیکه میندازی

    سلام خوبی

    بابا دلم لک زده برا یه گوشت پلو

    تمام رفیقامو زن دادم

    مجرد نمونده دیگه تا گوشت پلو بخورم گوشت پلوی عروسی هااااااا
    :)
    منظورم این بود کنارتون نشسته بود..:دی
    امین اومد کنارم...اینقده معصوم نشسته بودکه..
    میگفت عمه واسم نی نی بذار...
    وقت خوابش بود نمیشد....دیگه هدایتش کردم بخوابه:دی
    عاشق معصومیت بچه هام...نگاهشون...رفتارشون...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا