گلبرگ نقره ای
پسندها
1,561

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • از درز دنيا نگاه مي کنم
    خانه هايي با پرده هاي کشيده
    رهگذراني سر در گريبان
    با سايه هاي کشيده ...

    از درز دنيا نگاه مي کنم
    کوچه
    تا دو سوي عالم
    بي خواب است ...

    چندي است دنيا
    مرا به کناري نهاده است
    و نمي بيند
    از درز دنيا نگاه مي کنم ...

    .

    .

    .

    در پناه خداي مهربون باشي هميشه عزيزم ...



    گاهی گمان نمی كنی و می شود ...

    گاهی نمی شود ... نمی شود ... نمی شود !

    گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست ...

    گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود ...

    گاهی گدای گدايی و بی نصیب ...

    گاهی تمام شهر گدای تو می شود ...!


    baran
    الهههههههههي مادري
    بيا تو بغل خودم ...طوري نيست عزيزم ..هميشه همينطوره ..يه وقتهايي بد جور دور و بر آدم شلوغ ميشه و آدم سردرگم ميشه گلم...اما من ميدونم كه دختر ناز من از پس همه اين مشكلات با صبر و استقامت نمونه خودش بر مياد...مگه نه ماماني؟
    قربون شكل ماهت برم...حالا يه كم سر تو بزار روي پاي مامان و چشماتو ببند و به هيچي و هيچي و هيچي فكر نكن...فقط آروم آروم باش و به يه درياي آروم و دلپذير فكر كن...فقط آروم باش گلم..ميخواي صداي آرام گرفتن نفسهاي عزيزتو بشنوم...خيلي آروم گل نازم...موهاي قشنگتو نوازش كنم و ببرمت به يه آرامش خدايي
    سلام عزيزدل مادر
    اميدوارم هميشه گرفتاريهات جوري باشه كه در راه موفقيت و تلاش باشه گلم...ايشالا هيچوقت رنگ غم نبيني عزيزم...هميشه برات آرزوي سلامتي و پيشرفت دارم گل نازم...خيلي خيلي هم مراقب سلامتيت باش...فرصت كردي بيشتر به ماماني سر بزن فدات شم...
    کاش میزاشتی

    همون که نوشته بودی چه دوستیم ؟

    آخه زیاد صمیمی نیستیم، بعد به واسطه دوست شدیم، زیاد نمیشناسمش خوب و زیاد نمی بینمش
    تو تاپیک سوتی باشگاه گذاشتی ؟ برم ببینم :d

    مرسی، ولی اصلن نمخونم
    شاید موقع کنکور هم نباشم برم کنکور بدم، برا چنتا آزمایشگاه قراره بریم یه شهره دیگه :cry:
    بعده امتحانات میریم
    ممنونم :gol:

    کنکور اصلن نمخونم
    خیلی درگیر کارای دانشگاه شدم و امسال کنکور بی کنکور

    درس رو میخونم ولی نه برا کنکور
    نه نه، دسته خودم نبود
    اون گرده‌ها که یه جا دیگه بود
    ولی نونه که توضیح دادم، مامانم برام درستش کرد ( دستش درد نکنه )، منم می پختم، اونجا هم که من عکس گرفتم، باز مامانمه که داره نون می‌پزه
    سلام بی معرفت
    خووبی ؟
    گفتم یه سر بیای اینجا رو ببینی بد نیست
    یه سری عکسه که فکر کنم دوست داشته باشی ببینی

    تقدیم به مامان گلابم و دوستانم در این تالار
    بههههههههههه بههههههه چه عجب عسل خودم
    ناز خانوم كجايي عزيزم..ديگه يادي از مامان گلاب نميكني
    اميدوارم هرجا هستي خوب و خوش و سلامت باشي عزيزم

    ممنونم خانومي چشمات قشنگ ميبينه
    سلام عزیزم:heart: خوبم خدا رو شکر ...

    خواهش میکنم آبجی گلم:gol: مرسی


    دلا محیا شو
    محرم حسین می آید ...
    ندای مکتب انسان پرورش به گوش آید ...
    دلا محیا شو
    که کاروان حسین رهسپار سوی خداست ...
    ز مردگی به درآ !
    تا تو را بیاموزد
    چگونه بودن را ...
    چگونه مردن را ...
    .
    .
    .
    التماس دعا ...


    گفت با هر سختي، آساني ست

    با هر رنج، شادي

    در دل هر غم، نشاط

    راست مي گفت او ...

    و من

    تا نرنجيدم نخنديدم ...!!!


    محمد جعفری(آزاد)
    خواهش میکنم دوست عزیزم
    انشالله که نور باشه و شادی


    امید که روز خوبی بعد از یلدای تاریک آغاز کرده باشین
    خورشید تابناک زندگانی روشنگر راهتان باد
    بهروزی و سعادت از آن شما باد


    عمريست

    دريا...دريا...باران

    به خورد تو داده اند

    و تو

    هنوز جنگل نشده ای !

    وقتی سرنوشت تو: کوير است

    حتی آسمان هم

    در برنامه ی آتی

    اعتباری برای رویش تو تخصيص

    نمی دهد ...!!!


    فرشته مه نگار


    گریزی نیست ...

    همیشه بی آنکه بخواهی

    اتفاق خودش را می اندازد

    وسط زندگی ات !

    بعد هم می رود

    تو می مانی و اینهمه چه کنم ...

    با ذهنی که مدام تکرار می کند:

    "حالا که اتفاقی نیفتاده

    دوست نداشت بماند، رفت...همین!"

    حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !

    می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...

    به قول خودش

    فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !

    می روم با یک آرزو

    کاش هیچ وقت نمی گفتم:

    کاش ...


    س.بارانی


    دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ...

    آرام آنها را ورق زد ...

    صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ...

    کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد !

    بادی وزید ...

    برگها به سرعت ورق خوردند ...

    مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ...

    و او غرق در اوهام دنیا

    رفتن هیچ کدام را حس نکرد ...


    ....


    خدایی دید ...

    نوری دید ...

    تسبیح... گل...پرنده...درخت...

    و حالا اشرف مخلوقات : انسان !

    اشرفی که کنار ادات ایمان

    گل...پرنده ... درخت

    احساس حقارت می کرد !


    ...


    باران بارید ...

    خاطراتش را شست و با خود برد !

    او ماند ...

    بغض ماند ...

    تنهایی ماند ...

    و

    نوری که در خاطراتش گم شد ...!


    NasibeH
    سلام
    صمیمانه عید غدیر خم را به شما و خانواده محترم تبریک و تهنیت عرض می کنم
    هر روزتان عید باد



    عیدت مبارک ...

    امیدوارم توی این روز قشنگ دعاهای خوبت مستجاب بشه ...

    .

    .

    .

    التماس دعا ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا